دربارهی کتاب:
این کتاب، فلسفهی یک زن روسپی است تا رسیدن به خدا... نگاه فلسفهای که از دریچهی دیگری زوایای دیدمان را میگستراند... نقطهی عطفی است برای آغازین یک پایان بیانتها...
برحسب خوانش دیدگاههای متفاوت خوانندگان از این کتاب، اینگونه میتوان گفت: آنانی که این کتاب را خواندهاند، قریب به اتفاقشان بر این عقیدهاند که در ایران هم، کتابی بالاتر و بهتر از ملت عشق به قلم نویسندهی ایرانی به نگارش درآمد...
برگرفته از متن:
مهم نیست الان تیغ بکشم یا بعداً، مهم اینه که هر وقت دلم بخواد این کار رو میتونم بکنم...
فعلاً برای موندن دلم میخواد خودم رو حسابی مثل ماه خوشگل کنم...
با همون تیغِ تو دستم، موهام رو از ته میتراشم، تار به تارشون رو، موهام پخش میشن کف حموم؛ بیقاعده، شکل سیاهترین ابرها رو به خودشون گرفتن، ابرهای طوفانی، ابرهای عصبانی،
به جاش بالای این ابرها، سرم بود که حسابی مثل ماه شروع کرده بود به تابیدن...