بهطور معمول احساس عدم قدرت در برابر مردم و رخدادها برای ما ناخوشایند است. هنگامیکه درمییابیم ناگزیر به کمک گرفتن از دیگران هستیم، احساس تیرهروزی میکنیم. همه دوست دارند قدرتمند باشند. همه در پی کسب قدرتِ بیشتر هستند. اگرچه، در دنیای امروز تشنهی قدرت بودن امری خطرناک است و نمیتوان آشکارا قدرتنمایی کرد. انسانها مجبورند دادگر و نجیب به نظر برسند. انسانها با حیلهگری خود را نجیب، آزادمنش و دادگر نشان دهند تا بدینترتیب دیگران را گمراه سازند!
این بازی دوگانه، کشمکشهایی را که بر سرِ قدرت در دربارهای اشرافی دوران گذشته وجود داشت، به یاد می آورَد. در زمانهای قدیم، دربارها همیشه پیرامون شخصی که قدرت را در دست داشت (شاه، ملکه، امپراطور و…) پدید میآمد. بدین ترتیب بود که درباریان از موقعیت حسّاسی برخوردار بودند. آنها باید به اربابانشان خدمت میکردند و اگر در تملُّق و خدمتگزاری بیش از اندازه پیش میرفتند حرکات متملُّقانهی آنان در نظر اطرافیان آشکار میشد؛ در نتیجه علیه آنها اقدام مینمودند. رقابت بر سرِ بردن گوی سبقت در خدمتگزاری به اربابان، زیرکانه و نامحسوس بود! چنانچه درباریان ماهری میتوانستند با این ظرافت خدمت کنند، آنگاه قادر بودند خود را در برابر دیگر رقبای درباری خویش مصّون نگاه دارند. رقبایی که هر لحظه مصمّم بودند آنان را کنار بزنند.