... هیچ وقت تحمل اصلاح شدن و هدایت یافتن را نخواهد داشت به محض اینکه اندکی از یک کار غلط احساس ندامت و پشیمانی کند خیلی سریع دوست دارد درصدد جبران بر بیاید مثالش مثال آدمی هست که در کویر تاریک راه گم کرده بارقه هایی از رعد و برق را می بیند به سمتش می رود اما چیزی نمی گذرد که باز هم در تاریکی می ماند من همیشه دعوت به خردورزی کردم تا بتواند راه درست را در پیش بگیرد اما مشکلش این هست که معنی خردورزی را با تفسیر و توجیه اشتباه می گیرد ذهن قوی و مفسری دارد وقای در جایی می فهمد راه را اشتباه رفته نه به اصلاح شدن و نه به تغییر دادن مسیر پیش رو توجه می کند سریع خودش را غرق در تفسیرها و توجیهات مختلف می کند تا به کرسی قضاوت بنشیند و حکم صادر کند که بی گناه است پاداش اینگونه فکر کردن همین است تشویش واقعیت پاداش تشویش واقعیت هم جز گمراه ماندن و گمراه کردن نیست.