داستانهای زندگی آدمهای برزگ همیشه شنیدنی و جذاب بوده است. اگر این بزرگی در شهادت و روح والای آنها باشد که دیگر جذابیت آن را میتوان دو چندان حساب کرد. خاطراتی که برای خواننده روشن میکند این انسانها در چه مسیری قرار میگیرند تا بتوانند با شجاعت برای دفاع از عقاید و ناموس خود به کام مرگ بروند و به درجهی شهادت برسند. نمونهی این رشادتها را به وفور دز هشت سال دفاع مقدس در جبههای ایران عزیزمان شاهد بودیم. و حالا مرزهای شهادت و دلاوری جوانانمان پا را فراتر گذاشته و برای دفاع از حرم حضرت معصومه (س) به سوریه رسیده است. داستان کتاب ما، خاطرات همسر شهیدی است که مدافع حرم بود و به دیدار همکیشانش شتافت.
در ابتدا و قبل از معرفی کتاب توجه شما را به پیام مقام معظم رهبری جلب میکنیم. متنی که ایشان در خصوص این کتاب نوشتهاند:
یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان - زن و شوهر متولدین دهة ۷۰ مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه درجشن عروصیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسل میشوند. سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (س) می شود؛ گرية ناخواسته اسن دختر دل او را میلرزاند. – به خانمش – میگوید که گرية تو دل من را لرزاند. اما ایمان من را نمی لرزاند! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم. من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمة زهرا سرافکنده باشم! ببینید، این ها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست. مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالهاست. مال همین روزهای در پیش روی ماست؛ امروز این است. در نسل جوان ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد. اينها را باید یادداشت کرد اینها را باید دید. اینها را باید فهمید. فقط هم این یک نمونه نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو - زن و شوهری که عرض کردم - هر دو دانشجو بودند که البته آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب (س) است.
وضعیّت این جوری است.
مقام معظم رهبری
۰۶/۰۵/۱۳۹۷
با این مقدمه به سراغ داستان کتاب «یادت باشد» میرویم. داستان را از زبان فرزانه سیاهکالی مرادی، همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی میخوانیم. دختری که درگیر درس و کنکور بود و قصدی برای ازدواج نداشت. اما سرنوشت و قسمت او را همسر شهید کرد. داستان از پیش از ازدواج این دو شروع میشود. فرزانه به پیروی از یکی از همسران شهید که برای ازدواج و انتخاب همسر تصمیم گرفته بود چهل روز روزه بگیرد و بعد از آن چهله به اولین خواستگار خود بله بگوید، بر آن شد چهلهي دعای توسل را داشته باشد. روایتی عاشقانه که شما را هم میخنداند و هم با فرزانه اشک خواهید ریخت. درجربان مسیر سخت زندگی و تصمیم دشوارش قرار میگیرید. نثر کتاب آنقدر جذاب و روان است که شما با شروع کتاب نمیتوانید آن را کنار بگذارید. کتاب سراسر عشق و دلدادگی است که میتوان آن را جای دوستت دارم هدیه داد.
کتاب را محمد رسول ملاحسنی که نویسندهای جوان در حوزهی مقاومت است در طی مصاحبهای با همسر شهید گرداوری کرده است. مقدمهی کتاب با هفت سین نویسنده آعاز میشود که خواندن آن خالی از لطف نیست. در کل کتاب شامل ده فصل، از روز خواستگاری تا شهادت است. روز خواستگاری، دوران عقد، ماه عسل، آغاز زندگی مشترک تا جایی که این زوج جوان دعا میکردند تا نام شهید حمید سیاهکالی مرادی در قرعهکشی اعزام مدافعان حرم بیرون بیاید و البته که تب و تاب روزی که شهید شدند و بیقراری همسرش. این شهید را شهید پاییزی مینامند چرا که در پاییز ۸۹ به سوریه رفت، در پاییز ۹۱ عقد کرد، در پاییز ۹۲ ازدواج کزد و در پاییز ۹۴ درر حالی که به عنوان عضو تیپ ۸۲ سپاه حضرت صاحب الامر (عج)، برای ماموریت جعفر طیار اعزام شده بود، در عملیات نصر دو در منطقهی حلب به شهادت رسید.
این کتاب خاطراتی است که توسط فرزانه سیاهکالی مرادی روایت شده و محمدرسول ملاحسنی آن را به همت نشر شهید کاظمی در سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است. استقبال از این کتاب بینظیر بوده و تاکنون ۱۳۷ بار تجدید چاپ داشته است. اخیرا این کتاب را نشر سورهي مهر نیز منتشر کرده است. این دو نسخه کاملا مشابه هم هستند.
دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
لحظة تحویل سال ٩۳ منزل پدرم بودیم. شام هم همانجا ماندیم. نوروز اولین سال متأهلی حمید برای من یک
شاخه گل همراه عطر خریده بود که تا مدتها آن را داشتم. دلم نمیآمد از آن استفاده کنم. عید سال ٩۳ مصادف با ایام فاطمیه بود. به حرمت شهادت حضرت زهرال(س) آجیل و شیرینی نگرفتیم. به مهمانها میوه و چای میدادیم. چون کوچکتر بودیم، اول ما برای عید دیدنی خانة فامیل رفتیم. از آنجایی که تازه عروس و داماد بودیم، همه خاص تحویل میگرفتند و کادو میدادند. اکثر جاها برای اولینبار به بهانة عید خانة فامیل و آشنایان رفتیم و پاگشا شدیم. از روز سوم عید تماسهای موبایل من و حمید شروع شد. اقوام تماس میگرفتند و دنبال آدرس خانه ما برای عید دیدنی بودند. حمید از مدتها قبل پیگیر ساخت مسجدی در محل پونک بود و کارهای بنایی انجام میداد. از روز اول خودش پیگیر ساخت این مسجد شده بود. از اهالی محل, آشنایان و اقوام امضا جمع کرد تا به عنوان درخواست مردمی از مسئولین پیگیر مجوز ساخت مسجد باشد. دربارهی انتخاب اسم مسجد بین اهالی محل و رفقای حمید اختلاف نظر بود. یک عده نظرشان مسجد حضرت امیرالموْمنین(ع) بود و تعدادی هم میگفتند بگذاریم مسجد حضرت عباس(ع). حمید نظرش این بود که اگر خود حضرت عباس(ع) هم بود میگفت مسجد را به نام پدرش بگذاریم. نهایتاً اسمش را مسجد حضرت امیر گذاشتند. کل تعطیلات عید. حمید برای کمک به ساخت مسجد خانه نبود. میخواست از تعطیلات نهایت استفاده را بکند تا کار مسجد پیش برود. برای همین به جز منزل چند نف از اقوام نزدیک، جای خاصی نتوانستیم برویم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 4.۳۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 328 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۵۶:۰۰ |
نویسنده | محمدرسول ملاحسنی |
ناشر | انتشارات شهید کاظمی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۷/۱۰ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 65,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بهترین زندگینامه ای که تا حالا خوندم 🤍 با شادیاشون شاد شدم و با غم هاشون حسابی اشک ریختم .....😭🥺😔 با خوندن زندگینامه ایشون از وجود عشق واقعی مطمئن شدم که عشق وجود داره ممنون از همسرشون که با صبر تمام این خاطرات و مرور کرده شهید سیاهکالی و همسرشون بهترین زن و شوهری بودن که شناختم بهترین زندگی مشترکو داشتن که نگاه خداوند منان باعث خوشبختی این دو عزیز شده برای همسرشون از خداوند رحمن و رحیم صبر و آرامش فراوان به قلبشون و در زندگی پس از زندگی همراه بودن این دو عزیز عاشق در بهشت جاویدان در بهترین و بلندمرتبه ترین مقام در آرامش ابدی براشون آرزومندم💕
این کتاب دقیقا اینجوریه که هم از شدت گریه و غمِ زیادی که با خودش داره میخوای ادامه ندی هم نمیتونی ادامه ندی🥺. روحِ شهید عزیزِ قصه شاد و گرامی🌹. و در نهایت از خدا میخوام که همسر مهربان شهیدِ گرانقدر هم همیشه در ارامش باشن و به آرزوی قلبیشون برسن🥺🌸.
بهترین کتابی که خوندم🥺🥺🥺واسه شادی روح شهید سیاهکالی مرادی و همه شهدا، صلوات🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🥀زندگی سراسر آزمون است و شهادت مهر قبولی …
داستان خیلی عاشقانه بود و از طرفی هم خیلی احساسی و غم انگ یز در کل ترکیب عالی بود
با کمال احترام نسبت به شهید به نظرم کتاب قوی ای نبود پر از فانتزی های دخترانه برای من قابل درک نبود که کسی بخاطر چند روز تنهایی گریه کنه و مثال های فراوون دیگه
چقدر روزگاران همسران شهدا، شبیه به هم است... به یاد کتاب گلستان یازدهم و حال و هوای همسر شهید علی چیت سازیان افتادم. به دختران عزیز خواندن هر دو کتاب را توصیه می کنم.
از اونجایی که تو اتاق با هم صحبت میکنن و حمید میگه هرچی میخوای عصبانی باش من آرومم..... گریه ام گرفت و تا آخر کتاب گریه کردم.روحش شاد.
شادی روح همه ی شهدا خصوصا این شهید صلوات بسیار بسیار زیبا
من که هنوز نخوندمش تو لیستمه ولی... فایل رایگان و کاااملا مجازشو دارم!!😐🥴💕
کاش بشه زندگیامو مث شهدا باشه