میفر(۱۳)، طبقهٔ فوقانی عمارت اسکات ـ فالر. چیدمان: اتاقی بزرگ، مبلمان تقریباً به سبک اوایل دههٔ ۱۹۲۰. عقب صحنه، سمت چپ، پیانویی قرار دارد. جلوی صحنه دری است که به اتاقخواب دیوید اسکات ـ فالر منتهی میشود. در انتهای صحنه، سمت چپ، دری دیگر به راهرو و سایر قسمتهای خانه باز میشود. وقتی این در باز باشد، نمایی از راهرو در جلویی و اتاقخواب جوآن را نمایش میدهد. با عبور از پنجرۀ بزرگ فرانسوی که در انتهای صحنه کار گذاشتهاند، میتوانیم به یک بالکن کوچک و مستطیلشکل برویم و از فراز آنجا چشمانداز هایدپارک و سقف اقامتگاههای دوردست را به نظاره بنشینیم.
وقتی پرده بالا میرود، جان رید را میبینیم که طاقباز روی کاناپه خوابیده است. با هر نفسی که میکشد روزنامۀ تایمز روی شکمش بالاوپایین میرود. سیوهفتساله است و صورت گردی دارد که از فرط سرخی به لبوی پخته میماند. آنچه به تن دارد لباسخواب و پیژامه است. مشخص است که حین روزنامه خواندن خوابش برده است.
پیتر اسکات ـ فالر، بیستویکساله، پشت به او سرگرم ماشینکردن کاغذهایی است.
ویلیامز، پیشخدمت عمارت، سینیبهدست درحالیکه یک قهوهجوش و یک لیوان آبپرتقال با خود دارد، از سمت راست وارد میشود و پس از طی کردن عرض صحنه به اتاق دیوید میرسد. کمی مکث میکند و سپس با طمأنینه چند ضربه به در میزند. پیتر به ساعت بالای سرش نگاه میکند، دوازدهونیم است. ویلیامز به داخل اتاق میرود.
پیتر: دیوید هنوز بیداره، عجیبه نه؟ (به ماشین کردن ادامه میدهد.) جان، میشه بگی ویتِلسباخ(۱۴) رو چهجوری مینویسن؟
جان پاسخی نمیدهد. پیتر همانطور که روی صندلی نشسته برمیگردد و نگاه میکند. با ناامیدی سر تکان میدهد و دوباره به ماشینکردن میپردازد...
-از متن کتاب-