چشم هیچ انسان، حیوانی وحشی در قفس، یا یک حیوان خانگی دوستداشتنی ندیده بود که خانم لَنیِر اندوهگین و در فکروخیال نباشد. به غرقشدن در خیال و آرزوها علاقهای زیاد داشت، همانگونه که هنرمندان نهچندان مهم به کلمات و نقاشیکردن و مجسمههای مرمری علاقهمندند. اما او از دستهی بیاهمیتها نبود، از آن واقعیها بود. مطمئناً نمونهی جاویدان هنرمند حقیقی آن هنرپیشهی دیکنز بود که برای ایفای نقش اوتلّو سر تا پایش را سیاه کرد. میتوان با اطمینان گمان برد که خانم لَنیِر در اتاقش سرگرم فکروخیال بود و در شب تاریک و رازآلود غرق در خیالاتش چرتی سبک میزد.