بعد از یک سال کشمکش و فراز و نشیب، قهر و آشتی، دعوا و دردسر، امروز آخرین جلسهست. خانم دکتر! اومدم از زحماتتون تشکر کنم، با اینکه الان ریشه مشکلاتمون رو میدونم و یاد گرفتم چهطوری میشه مذاکره کرد و با بحث و صحبت، اختلاف نظرها رو حل کرد؛ هنوزم یهمقدار نسبت به آینده بدبینم. میدونم شاید رفتارای خودم و رفتارام با همسرم آینده زندگیمون رو رقم بزنه، ولی بازم نمیتونم اطمینان صددرصد داشتهباشم که مشکلات قبلی که زندگیمون رو هشتسال جهنم کردهبودن، برنگردن. باورم نمیشه چطور قبل از اینکه مشکلاتمون و اختلافنظرهامون رو حل کنیم، به پیشنهاد خانوادههامون یه بچه رو هم بهدنیا آوردهبودیم، که شاهد دعواهای هر روز ما باشه. خدا ما رو ببخشه که فقط به فکر خودمون بودیم و بدون توجه به روحیه بچه، جلوی کوچولومون با همدیگه بگومگو و جرو بحث راه مینداختیم و بدون توجه به اینکه چه ساعتی از شبانهروزه چنان سر و صدا میکردیم که همسایهها ساعت یک - دو شب میاومدن دم خونه و ازمون میخواستن آروم باشیم یا دعواهامون رو ببریم بیرون. ممنون از شما که یادمون دادید چطور باید حرف همدیگه رو گوش بدیم ...