از همان ابتدا و همیشه پیشخوانیهای تعزیه برایم جالب توجه بوده است. بخشی موسیقایی و آوازین آن را، که حکم ترانه و تصنیف داشت، به فاصله پنج تا ده دقیقه به شکلی جمعی فارغ از هرگونه رنگ و نقش، خوانندگان و اجراکنندگان درحالیکه بر سکو و تخت شبیهخوانی روبهرو و کنار هم قرار میگرفتند، اجرا میکردند؛ گویی آنان خود را برای درام و اپرایی ایرانی مهیا میکردند؛ خوانندگانی خوشصدا با تحریرهایی زیبا و دلنشین که هر کدام تسلطی ویژه بر ردیفهای موسیقی سنتی داشته و به قاعده و هماهنگ میخواندند. روزی در اجرای شبیهخوانی حُر، هنگامی که گروه به خواندن پیشخوانی مشغول بودند، کسی شتابان و آشفته به سوی من آمد و با نگرانی در گوش من اظهار کرد: «این چه چیزی است که میخوانند؟! این ترانهای غیرمجاز و مربوط به خوانندگان قبل از انقلاب و نامطلوب است.» با تأسف و آرامش به او توضیح دادم که خیر، این یکی از اصیلترین و زیباترین نغمات تعزیه است که در وصف و حال و هوای حُر سروده و خوانده میشود. این نوایی اصیل است و در واقع آنان از پیشخوانی اقتباس کردهاند. ما از موسیقی اصیل خود دور افتادهایم و از فرهنگ و هویت خودی فرسنگها فاصله گرفتهایم.
باری، ترانهها، آواها و نواهای گمشده و رهاشده در کوی و برزنها با حمایت جدّی دولت قاجار مجالی یافت تا خود را به ثبت برساند. هر چند این فرصت مغتنم اگر چه خوش درخشید؛ اما دیری نپایید و بخشی از آن به گرامافون و صفحات و رادیو ره یافت بخش دیگر هم در یاد و حنجرهها پژمرد. و این همان نکتهای است که «روحاله خالقی» و «ابوالحسن صبا» به آن اشاره داشتند، که تعزیه وجه ضمان موسیقی ایرانی بوده است.