اربعین در دنیای کنونی یک راهپیمایی و آیین دینی است که میتوان با تسامح آن را یکی از مصادیق مناسک دانست؛ منسکی که مجموعهای از رفتارهای مذهبی را در بر دارد و توسط عموم مردم در بستری کاملاً عرفی، یعنی برآمده از عرف عام، در مقابل سیرۀ متشرعه در فقه یا نخبگان در جامعهشناسی شکل میگیرد. در شکلگیری این آیین و منسک دینی هیچگونه نهاد یا سازمان دولتی یا مدیریت انسانی دخالت نداشته و آن را به وجود نیاورده و کاملاً خودجوش است. از قضا، در بستر راهپیمایی اربعین کنشهایی رخ میدهد که یک نظام اجتماعی منحصربهفرد را در بازۀ زمانی ایام اربعین در جامعه به وجود میآورد. اربعین، برخلاف تصور دستگاهها و نهادهای حاکمیتی ما، پدیدۀ انسانساز و نهادینهشده نیست که بتوان آن را ایجاد کرد یا از بین برد یا حتی مدیریت آن را خارج از قواعد منحصربهفرد آن و خارج از عرف طبیعی آن به دست گرفت. میتوان گفت اربعین نماد قدسیسازی عرف و عقلانیت ابزاری (حسابگری و منفعتطلبی و دنیاگرایی حداکثری) است. قدسیسازی امر عرفی و عقلانی از پیامدهای مهم مناسک و آیینهای دینی است. قدسیسازی در اینجا به معنای تعطیلی عقل و رهبانیت نیست؛ آنچنان که در سکولاریسم و عرفی شدن به دنبال ارائۀ تصویر اینگونه از قدسیسازی هستند؛ اربعین و بهطورکلی مناسک دینی اگر دچار آفات نشوند، نماد بروز امر قدسی در ساحت عرف است و عقلانیت رفتاری ذیل عقلانیت اخلاقی و معرفتی آن را مدیریت میکند. در واقع، عرف و عقلانیت رفتاری و ابزاری در خدمت شکل گرفتن یک امر قدسی قرار گرفتهاند و آن را محقق میکنند.