کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد، شرح طنزآلود و تراژدیک انتظار طولانی و پایداری سرسختانه یکی از پرسوناژهای فرعی صدسال تنهایی است که در نهایت جلوهای اسطورهای مییابد. سرهنگ درمانده و تنگدست، که استادانه ترسیم شده، پرسوناژی است دون کیشوتگونه که به رویاهای انقلابی پژمردهاش آویخته و به امیدهای واهی و عزت نفس متزلزلش دل بسته و از دار دنیا فقط یک خروس جنگی دارد که - نه فقط برای خودش، برای اهالی نگونبخت آبادی هم - به نماد دگرگونی، بهبود وضعیت و رهایی از فلاکت بدل میشود. همسر سرهنگ که از آسم رنج میبرد، همچنان که سایر شخصیتهای این شاهکار کوتاه، با حضور جاندار و جذابشان خواننده را مسحور میکنند.