
آری... از کنار این میز میگذرم، به هر شبوروز چندین و چندبار. اما نمیخواهم ببینمش. احساسم این است که نمیخواهم دیده بشود این میز. زیرا فاصلهای صدهافرسنگی را به یاد من میآورد که میتوانم با دو گام و یک نیمچرخ پشت آن بنشینم. اما همان دو گام و یک نیمچرخ دشوارترین کار و خوفناکترین مسافت است. اندیشیدهام به این خوف و دریافتهام که خوف من از خونی است که قطرهقطره باید بچکانم در هر کلمه، در هر عبارت، و چه کسی جز خود قادر به درک آن تواند بود؟ فقط خودم. زیرا خون از وجود من قطرهقطره چکانده میشود و این یک حس کاملاً شخصی است و تو از نزدیکترین انسانِ نسبت به خود هم حتی نمیتوانی انتظار داشته باشی این حسِ کاملاً شخصی را درک کند. مگر به ظاهر و مگر در ظاهر. یعنی که تو از پای دربیایی و این به زانو درآمدن به هنگامی رخ بدهد که نزدیکترین چشمانِ به تو بیدار و باز باشند؛ اما در ساعاتی بین چهار تا چهار و نیم صبح کدام چشمان هستند که بیمارِ بیدارخوابی شده باشند؟ هیچ چشمانی؛ و چرا باید دیگری ـ دیگران هم به این بیماری جانکاه دچار شده باشند؟ نباید؛ اگر چنان بودی، خانه تبدیل شده بود به یک دیوانهخانهی کوچک!
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 710.۸۳ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 117 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | محمود دولت آبادی |
| ناشر | نشر چشمه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۵/۱۳ |
| قیمت ارزی | 4 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |