در دشت، که آسمانی تیره و تار و فضایی وهم آلود دارد، باد شدیدی در حال وزیدن است.
اندکی بعد صدای باد همراه میگردد با زوزهای موهش که از هر سو بشنیده میشود.!
درادامه هشت کودک (چهار پسر و چهار دختر) که هریک از آنها پوشش محلی یکی ازمناطق ایران را بر تن دارند وارد کادر میشوند. (پوششهایی از اقوام کرد، بلوچ، ترکمن، بختیاری، عرب)
بچهها در دل طوفان به سختی قدم برمیدارند و به آهستگی پیش میروند.
ناگهان صدای قهقهی خنده ائی شیطانی از دور به گوش میرسد.
صدا نزدیک و نزدیکتر میشود، تا اینکه شبحی ترسناک که بیشباهت به ضحاک ماردوش نیست در مقابل بچهها ظاهر میگردد.
بچهها از دیدن شبه مار دوش به وحشت میافتند.