«دقیقا راس نیمه شب، در زیر طاقی جلوی مغازه روسی خان واقع در خیابان لاله زار، ولگردی که در کنار دوستش زیر پتوی شرندهای خفته است بر اثر صدای ترسناک رعد از جا میپرد و میبیند که موجود عجیب و غریب بالداری از آسمان فرو افتاد». این روایت از داستانی است بسیار خواندنی و در عین حال گزارشی است از تاریخ صدر اول سینمای ایران که همچون دیگر آثار حسن هدایت، رنگمایههای تاریخی در زمینۀ داستان به خوبی قابل مشاهده است.