هر چند وقت یکبار دختر خاله من به فیسبوک می رود تا اعلام کند که قصد دارد زندگی خود را تغییر بدهد. در مورد او، این تغییر یعنی کاهش وزن. همیشه از همین راه شروع میکند: پشیمان میشود، بیشتر از آنچه میخواست وزن اضافه میکند، کمردرد بدی میگیرد و اضافه وزن، کمردردش را بدتر میکند. سپس او آن را به زبانی خلاصه میکند که همه میتوانیم او را به سادگی درک کنیم. میگوید احساس بیچارگی میکند. او احساس میکند قادر به تغییر نیست. سرانجام، از دوستانش در فضای مجازی درخواست کمک میکند.
دنیای فضای مجازی (یا حداقل گوشه کوچکی از آن) بسیار دلگرم کننده است: «شما میتوانید این کار را انجام دهید! اگر یک نفر بتواند، او شما هستید.»
«چیزی وجود ندارد که شما نتوانید انجام دهید.»
«تو یکی از قویترین زنانی هستی که میشناسم.»
«کاهش وزن، شما را شکست نخواهد داد.»
دوستانش از او حمایت میکنند. آنها در فعالیت پیچیدهای که دختر خاله من آغاز میکند، نقش خود را با موفقیت بازی میکنند: در ابتدا، او تصمیماتش را با همسالان خود به اشتراک میگذارد، بنابراین مصممتر میشود. اما گام دومی وجود دارد که کمتر به چشم میآید: او با این کار ریسک شکست را افزایش میدهد. اعلام عمومی وی، او را مسئول پاسخگویی نسبت به موفقیت میکنند. در مقایسه با قول شخصی برای کاهش وزن، اعلام عمومی باعث میشود شکست برای او گران تمام شود. این نکته،باعث میشود پستهای او بیشتر به سمت حاشیه کشیده شود. او تنها نمیگوید که دوست دارد وزن خود را کم کند بلکه قول میدهد این دفعه موفق خواهد شد. دوستانش به قهرمانی که سفر خود را شروع کرده با توصیههای مناسب واکنش نشان میدهند: «هرگز آنهایی که میگویند نمیتوانی را باور نکن.» او قرار نیست تنها پانزده پوند کم کند بلکه میخواهد زندگی جدیدی شروع کند. او عزم خود را جزم کرده و تصمیم خود را علناً اعلام داشته است.
با این حال... همه ما میدانیم که آخر این داستان به کجا خواهد رسید.