شاپور صبری، شخصیت اصلی داستانهای «شرط بندی روی اسب مسابقه» معلم نقاشی است؛ شخصیتی که در بزنگاه عشق ورزیدنها، نامرادیها، خباثتها و خوشاقبالیهایش، ماجراجوییهای ذهنی خود را دنبال میکند. در بخشی از کتاب صوتی «شرطبندی روی اسب مسابقه و قصههای دیگر» آمده است: «همیشه خدا دوروبر شاپور پر بوده از متخصصان استهزا و لقبگذاری. استاد مسخرهگری، از آن قبیل اشخاص که اگر در دبیرستان یا دانشگاه برای کسی لقب بگذارند چنان با شخصیت و قیافهاش عجین میشود که اسم واقعیاش برای ابد بیاستفاده میماند. چنین اشخاصی در مورد مافی زه زدند و درماندند. چراکه دنائت و رذالت این آدم وجوه مختلفی داشت و رُندنشدنی بود. هر کس بنا بر نوع و مقدار کینه از مافی، بدترین و تحقیرآمیزترین لفظی را که به ذهن و زبانش خطور میکرد به او نسبت داد. آخر همهجور لفظی راجع به مافی کاربرد داشت. الفاظی که برای گند و کثافت به کار میبریم، اسامی حیوانات و جانوران و مضامین ناجور و رکیک. در نتیجه هرگز توافقی بر سر یک لفظ ایجاد نشد. صفت بر زبان نیامد که اشخاص فارغ از هر زندهباد و مردهباد بر آن توافق داشته باشند.»