«روزنامهفروش» داستان پسر یازده سالهای است که در پرتابِ توپ، هیچ یک از همسن و سالهایش به گرد پایش نمیرسند، اما در به زبان آوردن کلمات چنان ناتوان است که حتی اسمش را هم نمیتواند بدون لکنت بگوید! از این رو، زمانی که مسولیت روزنامهفروشیِ دوستش را برای یک ماه به عهده گرفت، خودش بهتر از هرکسی میدانست که در ارتباط با مشتریها به دردسر میافتد. ولی در خواب هم نمیدید که همان تجربهی پر دردسر، زندگیاش را آنقدر دگرگون میکند.