درباره استراتژی ضد تروریسم اتحادیه اروپا و تأثیرات آن در روابط منطقه ای با ایران
در این نوشتار با رویکرد واقعگرائی نئوکلاسیک بر مبنای واقعگرائی تدافعی به مسئله تروریسم، میپردازیم. نئوکلاسیکها برخلاف نئوواقعگرایان صرفاً به عوامل سطحی نظام توجه ندارند، بلکه برآنند تا بر این نکته تأکید ورزند که برداشتهای ذهنی و ساختار داخلی دولتها نیز حائز اهمیت میباشند. از منظر واقعگرائی تدافعی میتوان گفت که کشورها در مقابل قدرت تهدیدگر، غالباً سیاست موازنه در پیش میگیرند که این سیاست خود به معنای اتحاد دولتها در مقابل دولت و یا قدرتی است که آنها را تهدید مینماید. به هر میزان دولتها قویتر باشند و یا احتمال جلب حمایت دیگر متحدان خود را بیشتر بدانند و به هر میزان نیروی مقابل تجاوزکارتر تلقی گردد، احتمال اینکه سیاست موازنه را در پیش گیرند بیشتر میگردد. آنچه نقش تعیینکننده در سیاست خارجی و امنیتی دارد وجود تهدید و نوع برداشت از این تهدید است. وجود تهدید تروریسم برای اتحادیه اروپا European Union، موجب شکلگیری موازنه و پدید آمدن اتحادها و همکاریهای گوناگون با کشورهایی است که منبع تهدید آنها مشترک است. آنچه موجب همگرائی و اتحاد نهادی نظیر اتحادیه اروپا با کشورهای منطقه آسیای غربی ازجمله ایران میگردد، همانا وجود تهدید مشترک برآمده از تروریسم در منطقه است. همه کشورها در منطقه و در اروپا به دنبال حفظ وضع موجود میباشند، از اینروی در پی آناند تا به امنیت دست یابند. ایران و اتحادیه اروپا بهویژه پس از تحولات ناشی از واقعه تروریستی یازدهم سپتامبر که تهدیدات منطقهای بیشتر و گستردهتر گردیدهاند، به دنبال ایجاد اتحاد راهبردی و همکاریهای امنیتی و اقتصادی بیشتر میباشند تا بتوانند موازنهای در برابر تهدیدات به وجود آورند.