از جمله ویژگیهای بارز زندگی مدرن ما یکی هم این است که فرصتهای بیشماری داریم برای نظر انداختن به رویدادهای هولناک سرتاسر دنیا. تصاویر قساوتهای بشری حالا با صفحههای تلویزیون و رایانه جلوی چشم هرکسی ظاهر میشوند. ولی آیا ممکن است بیننده با تصاویری که مرتب از بیرحمیها و شقاوتها میبیند به خشونت خو کند – یا بدتر، خشونت در وجودش برانگیخته شود؟ آیا چنین تصاویری که هر روز از مقابلِ دیدگانِ بیننده میگذرند، درک او را از واقعیت زایل نمیکنند؟ دلسوزاندن و همدلی با درد و رنجهای مردمانی که در گوشه و کنار جهان گرفتار فجایع جنگ هستند چه معنایی دارد؟
سوزان سانتاگ سالها پیش در کتاب کلاسیکش، «دربارهٔ عکاسی»، چهارچوبِ این مباحث را پایهریزی کرده بود. اما کتاب «نظر به درد دیگران» بازاندیشیِ ژرفی است دربارهٔ هنرِ «رسانهای» و درک انسان از تصاویر امروزی جنگ و فاجعه. او در این کتاب به ارزیابی دوبارهٔ مباحثی میپردازد از جمله اینکه عکسها چطور میتوانند اعتراضبرانگیز باشند، به خشونت دامن بزنند یا بیاعتناییِ مردم را سبب شوند و در همین حال به تاریخچهٔ دور و درازی از بازنماییِ دردِ دیگران نظر میاندازد – از مجموعهٔ «فجایعِ جنگ» فرانسسیکو گویا گرفته تا اسناد عکاسی جنگ داخلی امریکا، به دار آویختن بیمحاکمهٔ رنگینپوستان در جنوب امریکا، وقایع جنگ جهانی اول، جنگ داخلی اسپانیا، اردوگاههای مرگ نازیها و...
این کتاب به چگونگی شعلهورشدن آتش جنگ در زمانهٔ ما (و درکِ مردم از آن) هم میپردازد و نمونههای تاریخی روشن و استدلالهای مختلفی از منابعی غیرمنتظره پیش روی خواننده میگذارد. افلاطون، لئوناردو داوینچی، ادموند برک، وردزورث، بودلر و ویرجینیا وولف همگی در این تاملِ پرشور دربارهٔ درک مدرنِ ما از خشونت و قساوت حضور دارند. درست همانطور که «دربارهٔ عکاسی» شیوهٔ درک ما دربارهٔ وضعیتِ مدرنبودن را به پرسش میکشید، «نظر به دردِ دیگران» نه تنها تصورمان دربارهٔ کاربردها و معناهای تصاویر، بلکه نگرشمان دربارهٔ ماهیتِ جنگ، محدودیتهای همدلی و وظایفِ وجدان را تغییر میدهد.