در روزگاران گذشته فردی شهری با فردی روستایی دوست و آشنا بود. دوست روستایی هربار که با خانواده اش به شهر میآمد پیش دوست شهری میماند. همراه بچههایش سرتاسر شهر را میگشت و هرچه میخواست دوست شهری برایش آماده میکرد. هربار زمان برگشت به خانه رو به دوست شهری کرد و گفت: ای دوست شهری تو نیز در فصل بهار و تابستان به روستای ما بیا تا از طبیعت و آرامش روستا استفاده کنی و...