کتاب صوتی «روح پراگ» مجموعهای از بیست مقاله «ایوان کلیما»؛ نویسنده معاصر جمهوری چک است که در طول ۱۵ سال جمعآوری و به چاپ رسانده است. در نگاه اول و با توجه به عنوان شاید اینگونه به نظر برسد که مطالب کتاب در خصوص شهر پراگ نوشته شده است، اما علاوه بر اینکه به توضیح و توصیف شهر پراگ پرداخته به موضوعات دیگری نیز اشاره میکند. مقالات این کتاب با موضوعات مختلفی از جمله تاریخ، سیاست، هنر، ادبیات و... که همگی از دیدگاههای نویسنده سرچشمه گرفتهاند، نوشته شده است.
کتاب صوتی روح پراگ منبع بسیار ارزشمندی است که جو حاکم بر شهر پراگ را در طول دهه ۵۰ به مخاطبان خود نشان میدهد. این کتاب از زبانی ساده و روان برخوردار است و همین عامل موجب جذابیت کتاب شده است.
- خلاصهای از کتاب صوتی روح پراگ:
کتاب صوتی روح پراگ شامل پنج فصل مجزا است. فصل اول در برگیرنده خاطرات و تجربیات نویسنده از اسارت اجباری وی در اردوگاه نازیها است. از نظر نویسنده دوران اسارتش تاثیر به سزایی در ادامه روند زندگیاش داشته است، به گونهای که شخصیت، زندگی و آثارش را تحت شعاع خود قرار داده است. نویسنده در برخی از قسمتهای این فصل در خصوص اتفاقات وحشتناکی که درواقعیت برایش اتفاق افتاده، صحبت میکند که از نظر خواننده حوادثی باورنکردنی و زائده تخیل نویسنده به نظر میرسد. فصل دوم کتاب دربرگیرنده مقالات و نظرات کلیما از دیدگاه اجتماعی است. از جمله موضوعاتی که در این فصل به آنها پرداخته شده است، عبارتند از: محیطزیست، فرهنگ و تمدن. در فصل سوم کتاب به موضوعاتی نظیر نظام توتالیتاریسم و مسئله قدرت تاکید میشود. در فصل چهارم کتاب نیز به مباحثی هم چون ادبیات، مذهب، سکولاریته، سنت و محدودیتها اشاره میکند. در نهایت نویسنده در فصل پنجم کتاب به معرفی کافکا و آثارش پرداخته است. درواقع کلیما به روانکاوی شخصیتهای کتابهای کافکا و همچنین چگونگی هم ذات پنداری کافکا با آنها پرداخته است.
- قسمتی از کتاب روح پراگ:
همانطور که در مطالب بالا نیز بدان اشاره شد کتاب صوتی روح پراگ از ۵ فصل مجزا تشکیل شده است. هر یک از این فصلها نیز خود به چندین زیرفصل مجزا به شرح زیر تقسیمبندی میشود:
• فصل اول: یک دوران کودکی غیرمعمولی، چگونه شروع کردم، ادبیات و حافظه، روح پراگ و محاسن غیرمنتظره سرکوب.
• فصل دوم: فقر زبان، پایان تمدن، نمک؛ گرانبهاتر از طلا، امید، قهرمانان عصر ما، دستورالعمل خوشبختی، تاملی درباره زباله، گفتوگو با روزنامهنگارها و صداقت
• فصل سوم: آدمهای قدرتمند و آدمهای بیقدرت، فرهنگ علیه توتالیتاریسم، شروع و پایان توتالیتاریسم
• فصل چهارم: درباره ادبیات مذهب سکولار، سنت ما و محدودیت رشد
• فصل پنجم: شمشیرها پیش میآیند، فرانتس کافکا و منابع الهامش
• نوشتن به آدم این قدرت را میدهد که وارد زمانهایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتی ورود به ممنوعترین مکانها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم میدهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی.
• جنگ وقتی شروع شد که چند هفتهای به تولد هشت سالگیام مانده بود، خیلی زود فهمیدم که آخر و عاقبت این جنگ چیزی است که بیواسطه به زندگی من ربط خواهد داشت و حتی درواقع به مرگ و زندگی من.
• هر شهری مثل یک آدم است: اگر رابطه اصیلی با آن برقرار نکنیم، فقط نامی بر جای میماند، یک شکل و صورت بیرونی که خیلی زود از حافظه و خاطر همان میرود و رنگ میبازد. برای برقرار کردن چنین رابطهای، باید بتوانیم شهر را با دقت ببینیم و شخصیت خاص و استثنایی آن را دریابیم، آن «من» شهر، روح شهر، هویت آن و شرایط زندگی آنکه در طول زمان و در عرض مکان آن پدید آمده است.
• نیاکان ما در کنار کتاب مقدس فقط معدود کتابهایی داشتند که نه فقط آنها را میخواندند بلکه آنها را به خاطر هم میسپردند. تلویزیونی در کار نبود. روزنامههایی که میخواندند چند صفحه بیشتر نبودند. به مردم اطلاعات کمی داده میشد، اما آنها فرصت بیشتری داشتند که به همانها فکر کنند و مردمان و طبیعت را برای خود از نظر بگذرانند و بسیاری از آدمها بدین ترتیب و با مرتب کردن این فکرها به نگاهی از زندگی میرسیدند و اعتقادی برای خودشان پیدا میکردند؛ اما امروز چه؟
• اگر ما حافظهمان را از دست بدهیم، خودمان را از دست دادهایم. فراموشی یکی از نشانههای مرگ است. وقتی حافظه نداری دیگر اصلا انسان نیستی.
• اگر زندگی شخصی کافکا چنین بیحادثه بود، زمانه او به هیچ وجه چنین نبود. کافکا بیشتر آثارش را در یکی از پر آشوبترین دوران تاریخی نوشت. وقتی ۳۱ ساله بود، جنگی جهانی در گرفت و اگرچه او مجبور نبود به خدمت نظام برود، اما نمیتوانست از عواقب این جنگ جهانی در امان بماند.
• بر پراگ ایام دیر و دوری رفته است. کسی نمیتواند کشتگان را به زندگی بازگرداند و اکثر آنهایی که بیرون رانده شدند احتمالا دیگر هرگز به این شهر باز نخواهند گشت. معهذا پراگ جان به در برده است و سرانجام بار دیگر مزه آزادی را چشیده است.
- درباره ایوان کلیما:
ایوان کلیما؛ نویسنده، مقالهنویس، روزنامهنگار و نمایشنامه نویس اهل جمهوری چک در تاریخ ۱۴ سپتامبر سال ۱۹۳۱ در پراگ چشم به جهان گشود. دوران کودکی او همزمان با حمله آلمان به چک شد و از این جهت کودکی خوبی را سپری نکرده است.
با وجود اینکه پس از بهار پراگ، آثار او و بسیاری از دوستانش ممنوع الانتشار شدند، اما وی هرگز از کشورش خارج نشد و معتقد بود که میبایست در غم و شادیها در کنار هموطنانش بماند. ایوان کلیما در سال ۱۹۶۹ برای تدریس در دانشگاه میشیگان آمریکا راهی این کشور شد، اما پس از گذشت یک سال مجدد به پراگ بازگشته و نوشتن مقاله و داستان را از سر گرفت.
- از جمله دیگر آثار این نویسنده عبارتند از:
در انتظار تاریکی _ در انتظار روشنایی، در میانه امنیت و ناامنی، کار گل، نه فرشته نه قدیس، وقتی به خانه آمدم، عشقهای اول من و...
قابلذکر است که کلیما در سال ۲۰۰۲ موفق به کسب جایزه فرانتس کافکا شد.