زاک نِلسون روی تخت دراز کشیده بود. او تلفن همراه فوقپیشرفتهاش را بیرون کشید تا برای پسرخالهاش، لوئیس، که در کرهی زمین بود، یک پیام فوری بفرستد. نزدیک کریسمس بود و مدرسهی زاک تعطیل شده بود.
زاک در کرهی زمین به دنیا آمده بود. او هشت سال اول عمرش را در شهر دابسویل تگزاس گذرانده بود. اما حالا زاک در سیارهی نِبولِن زندگی میکرد.