معمّا: یک ادیسه
چهگونه آیم از "درون" به "برون"؟
با عشق، یا ماه؟
نفساَم به که میجنبد؟
با زن، یا شاه!
جایی که مرا رشتهاَند،
(نی! چه مرا گشتهاَند؟)
خالی ز تهی بوده.
یلدای مرا خون بست،
جان در بر و در چون است.
با جنّ و پری، دمساز،
آیات خداگون است.
***
رسماَم به شِمال آمد، فالاَم به جمال مِهر،
"بُرهان" به که دارم من؟
از جسمِ زن " ایفل"؟
از بُرجِ کژ "پیزا"؟
سازندهی یک گونی رگ،
در سال صعود پُل؛ بر عرصهی رودِ زند،
رُخ میکند انواع جلالاَش،
جبروتاَش
از دقّت ماهی چه،
در جنبه چار و سد....