

خدا و استیون هاوکینگ
به هرحال این طرح جهان از آن کیست؟
نسخه الکترونیک خدا و استیون هاوکینگ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره خدا و استیون هاوکینگ
این روزها بحث پیرامون خدا بازار داغی دارد. انتشار کتابهایی چون زبان خدا نوشتۀ فرانسیس کالینز؛ پندار خدا نوشتۀ ریچارد داوکینز؛ خدا: فرضیۀ شکستخورده تألیف ویکتور استنجر، داستان خدا اثر روبرت وینستون و چندین و چند کتاب دیگر از این دست، تنور این مباحث را داغتر کرده است. برخی از این کتابها مدتها در صدر فهرست کتابهای پرفروش قرار داشتهاند. پیداست که مردم میخواهند نظر دانشمندان را در مورد خدا بدانند. این امرِ تعجبآوری نیست. زیرا علم در دنیای پیچیده و نوین ما از اقتدار و نفوذ فرهنگی و عقلانی بسیاری برخوردار است. دلیل این نفوذ تا حدودی بهخاطر توفیق فوقالعادۀ علوم در زمینۀ تولید فناوریهایی است که همۀ ما از آنها بهره میبریم. و همچنین تا اندازهای بهدلیل قابلیت این دانشها در الهام بخشیدن به افکار عمومی از طریق مستندهای زیبای تلویزیونی است. مستندهایی که پیرامون شگفتیهای جهان هستی ساخته میشوند و آگاهیهای روزافزونی را در این زمینه در اختیار ما قرار میدهند. به همین دلیل بسیاری از مردم بیشازپیش به این نتیجه میرسند که محصولات مادیای که علوم در اختیارشان قرار میدهند، نیازهای عمیق انسانی آنان را پاسخگو نیست. بنابراین روی به دانشمندان میآورند تا از نظریات جدید آنها در پاسخ به پرسشهای اساسی هستی، آگاه شوند: چرا ما اینجاییم؟ هدف از زندگی چیست؟ ما به کجا میرویم؟ آیا این جهان تمام آن چیزی است که وجود دارد، یا جهانهای دیگری نیز وجود دارند؟ این پرسشها الزاماً ما را وادار به اندیشیدن دربارۀ خدا میکنند. ازاینرو میلیونها نفر از ما مایل به دانستن نظر علم در مورد خدا هستند. برخی از کتابهای پرفروش مذکور نوشتۀ ملحدان است. اما نکتۀ مهم این است که تمام این نویسندگان ملحد نیستند. این نکته به ما نشان میدهد که خیلی سادهاندیشانه است اگر این بحث را بهعنوان برخورد اجتنابناپذیر علم و دین قبول کنیم. ازاینرو مدت زمان درازی است که این دیدگاهِ «برخورد» که در این مورد رواج داشت، اعتبار خود را از دست داده است. برای نمونه، اولین نویسندهای را که ذکر کردیم در نظر بگیرید: فرانسیس کالینز، او مدیر موسسۀ ملی بهداشت در ایالات متحدۀ آمریکا و سرپرست پیشین پروژۀ ژنوم انسان است. پیش از او جیم واتسن (برندۀ جایزۀ نوبل به همراه فرانسیس کریک، برای کشف ساختار مارپیچ مضاعف DNA) سرپرستی این پروژه را برعهده داشت. کالینز یک مسیحی است. درحالیکه واتسن فردی ملحد است و هردوی آنها دانشمندانی تراز اول هستند. این به ما نشان میدهد که آنچه آنها را از هم متمایز میکند علم آنها نیست بلکه جهانبینی آنان است. ما با یک تضاد واقعی مواجهیم، اما این تضاد در تقابل علم و دین نیست. بلکه در تقابل خداپرستی و الحاد است، و در هر دو طرف یک دانشمند قرار دارد. همین حقیقت، بحث را بیشازپیش جذاب میکند. زیرا دراینصورت میتوانیم روی پرسش مورد نظر تمرکز کنیم: آیا علم جانب خدا را میگیرد؟ یا با او در تضاد است؟ یا اینکه در این مورد بیطرف است؟ یک چیز مانند روز روشن است. و آن اینکه این موجِ چشمگیر علاقه به بحث پیرامون خدا، نظریۀ بهاصطلاح سکولار شدن را به چالش میکشد. دیدگاهی که در ظهور عصر روشنفکری و با یک تلقی شتابزده چنین مینمود که دین، حداقل در اروپا، نهایتاً به ورطۀ افول کشیده خواهد شد. آشکارا میتوان فهمید که دقیقاً همین شکستِ علنی دیدگاه سکولار شدن، مسئلۀ خدا را به صدر مباحث و دستور کار دانشمندان رسانده است. به قول جان میکل توایت و آدریان وودیج، دو روزنامهنگار برجستۀ مجلۀ اکونومیست، «خدا بازگشته است» نه فقط برای افراد تحصیلکرده، بلکه برای همگان. در بیشتر نقاط جهان دقیقاً همین طبقات متوسط تحصیلکرده و در حال پیشرفت هستند که به رشد ایمان سرعت میبخشند. طبقاتی که مارکس و وبر گمان میکردند چنین خرافاتی را کنار میزنند و موجب فروپاشی ایمان میشوند. این رشد چشمگیر ایمان بهطرز قابل فهمی خشم سکولاریستها، بهویژه دانشمندان ملحدشان را برانگیخت. صدای اعتراضها در اروپا بلندتر از هرجای دیگری به گوش میرسد. شاید به این دلیل که ملحدان احساس میکنند شکستشان در اروپا بیش از هرجای دیگر خواهد بود. بهنظر میرسد آنها حق دارند، و شواهدی نیز دال بر شکستشان وجود دارد. منطق استدلالی ریچارد داوکینز، سردستۀ این گروه از ملحدان، حتی در نظر همقطارانش با شکست مواجه شده است و او دیوانهوار صدای اعتراضش را بلندتر کرده است. تا حدی که به جیغ کشیدن رسیده است. داوکینز برای اشاعه دادن این اعتقاد که الحاد از لحاظ عقلانی تنها دیدگاهِ معتبرِ موجود است، مصمم است و میخواهد با جذب کردن پیروان هرچه بیشتر «آگاهی عمومی را بالا ببرد». مبارزۀ او حتی به آگهیهای نصب شده روی اتوبوسهای درون شهری و اردوهای تابستانی الحادی که برای کودکان برگزار میشود کشیده شده است. در کنار اینها نباید لباسهای نشاندار الحادی را فراموش کرد. نشانههایی مانند حرف A قرمز رنگ روی یقۀ پیراهن یا تیشرتهای متعددی که با اشکال خاص و معنیدار طراحی شدهاند. اینکه این مبارزه ربطی به این موضوع داشته است یا نه، من نمیدانم. اما یک صدای علمی بسیار رسا به جمع همخوانی ملحدین افزوده شده است. و آن هم صدای فیزیکدان، استیون هاوکینگ است. عنوانهای اصلی روزنامههای اقصینقاط جهان به جملاتی چون: «استیون هاوکینگ میگوید جهان آفریدۀ خدا نیست»، «استیون هاوکینگ میگوید فیزیک جایی برای خدا باقی نمیگذارد» و جملاتی دیگر از این قبیل اختصاص یافته بود. این عناوین به انتشار کتابی جدید به نام طرح بزرگ از هاوکینگ و لئونار ملادینو اشاره داشتند. این کتاب بهسرعت در صدر فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفت. اعتراف به الحاد در محافل عمومی توسط مردی با چنان مقام علمی و عقلانی مانند هاوکینگ بهسرعت بحث بر سر موضوع خدا را بهمراتب داغتر کرده و به مراحل جذابتری رسانده است. همچنین این بحثهای داغ و پرشور موجب فروش کتابهای بسیاری شده است. ما که هستیم که بیندیشیم؟ آیا تمام ماجرا همین است؟ آیا چیز دیگری برای مباحثه نمانده است؟ آیا عالمان دینی میبایست بیدرنگ از کرسیهای خود کنارهگیری کنند؟ آیا تمام کارکنان کلیسا باید کلاههای ویژۀ خود را به دیوار بیاویزند و به خانههایشان بروند؟ آیا استاد بزرگ فیزیک طراح بزرگ جهان را کیش و مات کرده است؟ قطعاً انکار و کنار گذاشتن خدا ادعای واهی و بزرگی است. درحالیکه بیشتر دانشمندان برجستۀ پیشین وجود او را پذیرفته بودند و بسیاری هنوز بهوجود او ایمان دارند. آیا دانشمندانی چون گالیله، کپلر، نیوتن، ماکسول و بسیاری دیگر دربارۀ موضوع خدا دچار اشتباه شده بودند؟ با وجود چنین ادعاهای الحادی قطعاً باید از هاوکینگ بخواهیم که برای اثبات گفتۀ خود شواهد کافی ارائه کند. آیا استدلالهای او تحمل بررسیهای دقیق و موشکافانه را دارد؟ بهنظر من این حق ماست که بدانیم. اما تا ننگریم و نبینیم نخواهیم فهمید. پس بیایید این کار را انجام دهیم.
نظرات کاربران درباره خدا و استیون هاوکینگ