

کابوسهای درخت پرتقال
نسخه الکترونیک کابوسهای درخت پرتقال به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کابوسهای درخت پرتقال
شاخههای درخت رسیده بودند پشت پنجره. سرشاخههای نازک خم شدند و با پنجهی چوبیشان، پنجره را هل دادند عقب. شانههایم را گرفتند و از پنجره بردند بیرون. کشیدند تا باغچهی کوچک حیاط، زیر درخت، درختِ پرتقالی که هیچوقت پرتقال نداشت. ماهیهای قرمز حوض پریدند سرِ شاخهها. خیس بودند، خیسِ خون. پنجههای درخت فشارم میدادند توی خاک باغچه، بارانی تُنُک و قرمز از دمِ ماهیها میریخت رویم و من همانطور در باتلاق باغچه فرومیرفتم. من همیشه خواب سبکی داشتم. هیچوقت هم نمیتوانستم رؤیاهایم را به خاطر بیاورم، بهجز یکیشان. اما از اولین شبی که در این خانه میخوابم خوابهایم یادم میماند، لحظهبهلحظه. خوابهایی که خیلی هم شبیه رؤیاهای بیسروتهِ بقیهی آدمها نیست. به خواب میروم و به فاصلهی کمی از خواب بیدار میشوم، در خوابی دیگر، میان آدمهایی که مثل موروملخ از درودیوار خانه بالا میروند.
نظرات کاربران درباره کابوسهای درخت پرتقال