جنبش مقاومت فلسطین برای خنثیسازی طرح معاملۀ قرن، راهبرد «تظاهرات برای بازگشت» تا تحقق اهداف گروههای فلسطینی را در دستور کار قرار داده است. چنین رویکردی به مفهوم گسترش مبارزۀ مدنی و کنش غیرخشونتآمیز برای افشای سیاست سرکوب رژیم صهیونیستی محسوب میشود. گروههای اجتماعی در فلسطین نیز تاکنون موضوع معاملۀ قرن را نپذیرفتهاند. علت اصلی آن را میتوان در پیامدهای چنین فرایندی برای امنیتسازی منطقهای و آیندۀ هویت سیاسی کشورهای جهان عرب و فلسطین دانست.
گروههای فلسطینی در بیان علت مخالفت خود با طرح معاملۀ قرن به دو موضوع اشاره میکنند: اولاً، حق بازگشت آوارگان ماهیت قانونی دارد؛ ثانیاً، آنان قدس را پایتخت فلسطین میدانند. کشورهای مصر، اردن و روسیه در زمرۀ مخالفان طرح معاملۀ بزرگ قرن محسوب میشوند. سیدحسن نصرالله نیز چنین طرحی را مشکلی بزرگ برای آیندۀ گروههای فلسطینی دانست؛ فرایندی که میتواند دردسرهای جدیدی را برای کشورهای منطقه ایجاد کند.
بسیاری از نظریهپردازان موضوعات منطقهای و سیاست خارجی مفهوم معاملۀ قرن را در ارتباط با امکانپذیری طرح صلح فلسطین و رژیم صهیونیستی بر اساس میانجیگری ایالات متحده تبیین میکنند. چنین رویکردی به معنای پذیرش متقابل بازیگرانی در خاورمیانۀ عربی و آسیای جنوبغربی است که هریک از آنان دارای اهداف و مطلوبیتهای خاصی در سیاست بینالملل هستند. در معاملۀ قرن بر این مفهوم تأکید شد که زمینۀ شکلگیری دولت مستقل فلسطینی به وجود میآید. در حالی که، در ساختار و فرایند پیشبینیشدۀ طرح معاملۀ قرن، هیچگونه اصالتی برای حاکمیت ملی فلسطین مشاهده نمیشود؛ دولتی که نیمی از کرانۀ باختری، نوار غزه و چند محله از بیتالمقدس شرقی را دربر میگرفت. بر اساس طرح معاملۀ بزرگ قرن، شهر «ابودیس» پایتخت دولت فلسطینی محمودعباس پیشبینی شده است. آمریکاییها هیچگاه این طرح را در دوران باراک اوباما نپذیرفتند. بر اساس طرح معاملۀ قرن، که دونالد ترامپ از آن حمایت کرده، بسیاری از روستاها و محلههای عربی، که فلسطینیها در آن زندگی میکردند، به دولت خودگردان واگذار خواهد شد، بهگونهای که یک معبر نیز برای دسترسی آنان به مسجدالاقصی پیشبینی میشود. در فرایند معاملۀ قرن، دولتهای عرب غرب آسیا با بنبست ژئوپلیتیکی و ابهام امنیتی در آینده روبهرو خواهند شد.