روزی از روزها، کایلو و لئو توی حیاط پشتی خونهی کایلو مشغول بازی بودن که دوستشون کلمنتین از راه رسید.
مامان بزرگ توی حیاط مشغول رسیدگی به باغچهها بود و رزی خواهر کوچولوی کایلو، با اسباببازیِ حباب سازش توی حیاط میچرخید و حبابهای کوچولویی که درست کرده بود رو دنبال میکرد.
کلمنتین که مدال قرمز رنگ زیبایی روی لباسش میدرخشید بهشون سلام کرد.
وقتی لئو راجع به مدال ازش پرسید گفت که توی مسابقهی شنا اون مدال رو برنده شده…