- معرفی کتاب صوتی پیامبر بی معجزه:
کتاب شنیداری پیامبر بی معجزه نوشتهی محمدعلی رکنی را نشر صاد منتشر کرده است. این کتاب داستان جنگ و جدال میان روح و نفس آدمی است. لغزشهایی که هر لحظه رخ میدهد و تمایلات و تردیدهایی که مسیر زندگی انسان را مشخص میکند. «پیامبر بی معجزه» با صدای وحید آقاپور توسط قناری شنیداری شده است.
- درباره کتاب صوتی پیامبر بی معجزه:
سیّدحمید روحانی مبلغی است که برای برگزاری مراسم روضه همراه همسرش راهی یکی از روستاها شده و در مسیر توسط اشرار ربوده میشود. اکنون آسا سردسته اشرار که پسرش حاتم به جرم قاچاق اعدام شده، درصدد انتقام است. سیّدحمید اما تنها گرفتار در حبس آسا نیست، او در «نفس» خودش هم محبوس است. روایت «پیامبر بیمعجزه» به قلم محمدعلی رکنی روایت تمایلات، تردیدها و لغزشهای درونی آدمیست. نزاع دائمی که پیروزی در آن نیازمند مجاهدتی مداوم و خالصانهست. سلوکی که در کنج حجرهها میسر نمیشود بلکه سفری میطلبد برای رهایی از کالبد گرفتار مانده در منیات به سوی روشناییهای قلب و روح آدمی. روایت «پیامبر بیمعجزه» با نثری روان، زبانی قصهگو با جملات کوتاه و آکنده به تعابیر و توصیفاتی بدیع، مخاطب را با خود همراه میسازد.
- شنیدن کتاب پیامبر بی معجزه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
شنیدن «پیامبر بی معجزه» به تمامی علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میشود.
- درباره نویسنده:
محمدعلی رکنی، سوم بهمنماه سال ۱۳۶۲ در سیرجان متولد شد. وی دانشآموختۀ رشتۀ ادبیات نمایشی و نیز دینشناسی است. محمدعلی رکنی، تاکنون برگزیدۀ بخش آتیۀ ادبیات ایران در جایزۀ جلال آلاحمد، برگزیدۀ جشنوارۀ خاتم در قسمت بزرگسال، نفر اوّل کنگرۀ ملّی داستان روحانیت و دفاع مقدس، نفر سوم داستان جشنوارۀ اشراق، برگزیدۀ داستان در جشنوارۀ ملّی آیات قرآنی در مشهد، نفر سوم بخش داستان کوتاه جشنوارۀ هنر آسمانی و نفر سوم در بخش رمان جشنوارۀ هنر آسمانی شده است.
درباره وحید آقاپور، کتابخوان پیامبر بی معجزه
وحید آقاپور متولد ۱۲ خرداد ۱۳۵۷ در شهر ری. فارغ التحصیل فوق لیسانس کارگردانی نمایش از دانشکده سینما تئاتر می باشد. او عروسک گردانی، کارگردانی و بازیگری در تئاتر و سینما و تلویزیون را تجربه کرده است. سریال چک برگشتی سیروس مقدم اولین تجربه آقاپور در تلویزیون در سال ۱۳۹۰ بود.
کتاب «پیامبر بی معجزه» اولین تجربهی او در خوانش کتاب صوتی است.
- بخشی از کتاب صوتی پیامبر بی معجزه:
قادر از بستن دستهای سید حمید که فارغ شد، دهانش را دم گوش او آورد و مردانه گفت:
«شب دستهات رو میبندیم به دوتا تویوتا، از دو طرف تختهگاز تیکآف میکنیم، یا از وسط نصف میشی یا جفتشون از بیخ کنده میشن.»
حالا سید چون میّتی بیاختیار روی سنگ غسالخانه، دست بسته افتاده عقب وانت و همراه پیچهای جاده قیقاج میخورد. صدای قادر دارکوبوار ول شده توی مغزش، مدام نوک میزند به مرکز ترس و تکرار میکند:
«نصفت میکنیم. از وسط نصفت میکنیم.»
همان دم اول فهمید خطرناکآدمهایی هستند که با هیچکس شوخی ندارند. نتوانست صورت قادر را برانداز کند، بسکه درست و حسابی سروصورت را شالپیچ کرده بود. تنها دو چشم سیاه را دید که چون تیلههای دودی، مضطرب و غضبناک در حدقهای سرخ و سفید دور میخوردند.
کناب از نظر ساختار درست و نثر روان و خوشخوانی دارد شنیدنش بسیار دلپذیر است. و راوی کارش را بلد است. پرهیجان و اثرگذارست. پیشنهاد میکنم در خواندن و شنیدنش تعلل و شک نکنید.
5
مردم سیستان و بلوچستان بیشتر سنی مذهب هستند و تو این کتاب اصلا اشاره ای به این مطلب نشده. همه شیعه و امام حسینی! جدای این نکته من کتاب رو دوست داشتم.
3
چرا یه دفعه از فیدیبو پلاس حذف شد؟!!!
داشتم گوش میکردم که یه دفعه...
5
تبریک برای جایزه جلال. بنظرم جناب آقاپور عالی خوانده اند