


کتاب صوتی پخمه
نسخه الکترونیک کتاب صوتی پخمه به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی پخمه را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب صوتی پخمه
خلاف آب شنا کردن کار درستی نیست. جامعهای را تصور کنید که در آن همه دست به ریا و دزدی و کلاه سر یکدیگر گذاشتن میزنند و انتظار دارند که پیشرفت کنند. همه به هم دروغ میگویند و بدون دروغ نمیتوانند روز را به شب برسانند اما با شنیدن دروغ ناراحت میشوند. در همچین جامعهای که در فساد اخلاقی و البته مالی غرق شده است نباید انتظار داشت شخصی بتواند با شرافت و درست کاری قدم در راه بگذارد و به سلامت مسیر را طی کند. به قول معروف خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو؛
درباره کتاب صوتی پخمه
شما به طنز تلخ اجتماعی گوش خواهید داد که روزگار و روزمرگی ترکیه را نشان میدهد. نویسنده با درون مایهی طنز بلاهایی که بر سر مرد داستان به نام پخمه میآید را به تصویر میکشد که با تاملی بیشتر متوجه افسوس و ناراحتی پشت داستان خواهید شد. عزیز نسین در کتاب پخمه زندگی مردی با وجدان را برای شما تعریف میکند که در زمانهای که همه با دروغ و تقلب و دزدی روزگار میگذراند در تلاش است که کسب و کاری حلال داشته باشد و از راه درست نان به خانه ببرد. اما همیشه درستکاری جواب نمیدهد. نه اینکه راه درستی نباشد اما در جایی که مردمانش بویی از درستکاری نبردهاند، پخمه فقط خودش را به دردسر میاندازد و آخر نیز به دلیل گناه نکرده و دزدی مرتکب نشده راهی زندان میشود.
نویسنده به کمک طنز تلاش میکند واقعیت جامعههای این چنینی را به تصویر بکشد تا خواننده بداند در همچین جوامعی مانند ترکیه آن روزها دلیل پسرفت و عقبماندگیها چه بوده و راهکار درست چه خواهد بود.
کتاب پخمه که از سری داستانی بلند ترکیه است به انتخاب مترجم به این نام در ایران شناخته میشود. پخمه نام شخصیت اول این کتاب است که راه درست و وجدانی بیدار او را به زندان انداخت.
دربارهی عزیز نسین نویسنده کتاب پخمه
مهمت نصرت (عزیز نسین) در تاریخ ۲۰ دسانبر ۱۹۱۵ در زمان حکومت عثمانی در ترکیه متولد شد. عزیز که علاقهی ویژهای به نویسندگی داشت بعد چند سالی خدمت به عنوان افسر، سردبیری گاهنامهی طنز را به عهده گرفت. او طنز سیاسی مینوشت و به همین سبب بارها به زندان رفته بود. عزیز نسین در دوران نویسندگی ۲۰۰ بار به دادگاه خوانده شده بود و یکی از شاکیهای او محمدرضا پهلوی شاه ایران بود که منجر به ۶ ماه حبس وی شد. عزیز سرانجام در سال ۱۹۵۵ درگذشت.
او کتابهای بسیاری را نوشته که از جمله آثارش میتوان به: بله قربان، چشم قربان، چاخان، عروس محله، تف سربالا، موخوره، گردن کلفت و ... اشاره کرد.
در سالهای پایانی زندگی، عزیز نسین به مبارزه روزافزون با آنچه نادانی و افراطیگری دینی میخواند پرداخت. او به آزادی بیان و حق انتقاد بدون چشمپوشی از اسلام معتقد بود. بعد از فتوای سید روحالله خمینی برای قتل سلمان رشدی، نسین ترجمهی کتاب آیات شیطانی را آغاز کرد. این مهم منجر به مورد هدف قرار گرفتن وی از سوی گروههای افراطی اسلامی شد. در ۱۹۹۳ هتلی را در شهر سیواس آتش زدند و سبب مرگ ۳۷ نفر در واقعه کشتار سیواس شدند. خود نسین از این جریان جان سالم بدر برد.
دربارهی ترجمهی کتاب صوتی پخمه
رمان پخمه را رضا همراه به زبان فارسی بازنویسی کرده است و انتشارات نگاه و نیماژ همین ترجمه را در سال ۱۳۹۸، منتشر و روانه بازار کردهاند. رضا همراه از مترجمانی است که به این نویسنده علاقه دارد و کتابهای چاخان، اینم شد زندگی؟! و مجموعه داستانهایی از عزیز نسین را نیز به زبان فارسی ترجمه کرده است. البته که برای دوستداران کتاب صوتی، انتشارات صوتی ماهآموا در سال ۱۳۹۹ با صدای رضا عمرانی منتشر کرده است. رضا عمرانی از گویندگان کتاب پرکار کشورمان است که کتابهایی چون، ندای کوهستان، یک اتفاق مسخره، عین عاشقی و .. را نیز خوانش کرده است. برای دانلود نسخهی صوتی رمان پخمه میتوانید اپلیکیشن رایگان فیدیبو را دانلود کنید. نسخهی صوتی و الکترونیکی کتاب پخمه در سایت فیدیوبو نیز موجود است.
کتاب صوتی پخمه برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای اجتماعی و سیاسی با درونمایهی طنز علاقهمند هستید این کتاب یک کتاب خوب برای شما است. البته لازم به ذکر است که میتوانید با خیالی آسوده این کتاب را به دیگران هدیه دهید. نثر روان و روایتگری بینظیر عزیز نسین شما را مجاب میکند تا پایان کتاب همراهش باشید. پس زمانی اقدام به خواندن رمان پخمه کنید که فرصت کافی برای گوش کردن به یک کتاب صوتی ۸ ساعت و ۲۵ دقیقهای دارید.
در بخشی از کتاب صوتی پخمه میشنویم؛
اصرار نداشته باشید بدانید چرا سر و کار من به زندان افتاد هرچه بود دست و بالم بند شد و تا آمدم به خودم نگاری کردند و بعد هم مثل ظرف آشغال که خانمها از لای در به دست رفتگر میدهند بنده را هم تحویل بند دادند!!! نمیدانم شما هم این منظره را دیده اید؟ سابقاً بچههای شیطان و بازیگوش گربهای را توی کیسهای میانداختند و مدتی دور سرشان توی هوا چرخ میدادند. بعد گربه را از کیسه بیرون میآوردند و موشی جلوی
او میانداختند. گربه ی بیچاره چنان گیج و منگ بود که تا مدتی حتی موش را نمیدید و به او توجه نمیکرد!! آن روز هنگامی که من وارد کریدور زندان شدم این حالت عینا در وجودم پیدا شد. به قدری ناراحت و گیچ بودم که حتی حرفهای دو سه نفری را که اطرافم جمع شده بودند و به من دلداری میدادند نمیشنیدم. اما از آنجایی که انسان در برابر حوادث نرمش زیادی دارد و در مقابل پیشامدها خیلی زود تسلیم میشود من هم زودتر از آنچه فکر میکردم حالم تغییر کرد. بخصوص حادثهای که پیش آمد بیشتر به این تغییر حالتم کمک کرد. توی شش و بش غم و غصه بودم و مثل بچههای یتیم زانوهایم را بغل کرده و ماتم گرفته بودم که سرو
صدایی در کریدورها بلند شد و عدهی زیادی از زندانیها به طرف در خروجی راه افتادند. بعضیها با خنده و
شوخی و عدهای با سرو صدا چیزهایی میگفتند. که از میان همهی آنها من کلمه «پخمه» را میفهمیدم.
معلوم شد زندانیای را دارند میآورند که با اکثر بر و بچهها آشناست. هرکسی یک چیزی میگفت:
بچهها پخمه را آوردند؛
اوه! سر و لباس رو ببین!؛
چه آدم شده!
هنوز رختخوابش جمع نشده برگشت!
اینو میگن آدم حسابی!
آقای مهندس قلابی رو نگاه کنید!
غم و غصهی خودم یادم رفت. مثل سایرین جلوی در رفتم و منتظر شدم تا این «پخمه» را که این همه بچهها برایش ابراز احساسات کردهاند بهتر ببینم.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی پخمه