ته تهش، یک روز همان به وقت جوانی، جایی پشت میز کارت در آن میانهها یا موی سپید کرده و تکیه زده بر نیمکت یک پارک، یکهو به سرت میزند که اتفاقی در کار بود.
خاک زوهر یا وقت چیدن گیسها اولین رمان نرگس مساوات است.
مساوات صاحب قلمی است که سالهای سال رمان فارسی در عطشش به سر بردهاست. نرگس مساوات در این اثر کسی را با کسی مواجه نمیکند، انسان را با زیستن و زندگی مواجه میکند، یکی خون میدهد و دیگری جان را گرانبهاتر مییابد اما چه کسی میتواند بگوید کدام یک واقعا ارزشش را داشته است و آیا اصلا ارزشی در کار بوده است یا نه.
رمان خاک زوهر داستان خون دادن یا تکیه زدن است با و بی اتفاقی که در کار بوده یا نبوده.
زوهر فدیه دادن است، نثار کردن. نذر چیزی برای بهبود احوال چیزی دیگر. گاه کسی خون میدهد تا خاکی بماند، و گاه جان را بهادارتر میبیند.