خدمتکار مشیرالدوله داستان جوانی است به نام سیاوش دشتبان که چند وقتی است از کاشان به تهران آمده تا در رشتهی خودش یعنی نمایشنامهنویسی فعالیت کند. او به کمک دوستش مرتضی با خانمی به نام ژاله مشیری آشنا میشود و میکوشد از طریق این آشنایی وارد دنیای حرفهای تئاتر شود.
سیاوش با طرح نمایشنامهای که برگرفته از «افسانهی محبت» صمد بهرنگی است وارد دفتر ژاله مشیری میشود و قراری گذاشته میشود تا متن نمایشنامه، نوشته و اجرا شود؛ اما به دنبال اتفاقاتی که در داستان میافتد قرار، تغییر میکند و تصمیم گرفته میشود نمایشنامهای درباره مشیرالدوله نوشته شود.