«او از ثروتمندان پول و از فقرا رأی میگیرد تا آنها را از یکدیگر دور نگه دارد»!
این جمله که به شوخی از زبان مشاور یکی از سیاستمداران مورد بحث در این کتاب نقل شده، در واقع شالوده و بنیان محتوایی است که در صفحات پیش رو میخوانید. دنیای سیاست در همه جای دنیا کمابیش الگویی مشابه دارد و غیر از معدود کشورهایی که فرهنگ دموکراسی و حاکمیت مردم را به معنای واقعی کلمه پذیرفته و نهادینه کردهاند، در چهار گوشۀ عالم بساط سوءاستفاده از قدرت و اعمال نفوذهای پیدا و پنهان برای گسترش دامنۀ آن پهن است. کلید واژۀ «فساد» که از بس در محافل سیاسی و تحلیلی دستمالی شده به طوریکه دیگر آن هشدار و زنهار بایسته را برای مخاطب ندارد، به شکلهای گوناگون بر حاکمیتهای سیاسی سایه انداخته و از غرب پرمدعا تا شرق سرسخت را در خود گرفتار کرده است.
انتخابات که در نظرگاه نظریهپردازان بزرگ علوم سیاسی، قرار بود منبع جابهجایی مسالمتآمیز و خیرخواهانۀ قدرت باشد، به ابزاری برای توجیه هر خبط و خطای «کسی که رأی آورده» و تخطئۀ تمام اقدامات او از طرف «کسی که رأی نیاورده» بدل شده است. قبل انتخابات، احزاب و نهادهای صاحب ثروت و نفوذ، هر کاری برای برنده شدن کسی که بهتر میتواند منافع آنان را تأمین کند انجام میدهند و بعدش که پردهها کنار میرود مردمان میفهمند که فلان نامزد انتخاباتی برای تأمین هزینۀ انتخاباتی خود، دست پیش چه کس و ناکسی دراز کرده است. طرفهای بازنده هم از همان روز نخست گیرم در غم شکست و از دست دادن فرصت برای بار خود بستن، در کمین دورۀ بعدی انتخابات مینشینند و با درس گرفتن از کمکاریهای خود در حوزۀ زد و بند و بده بستان، استعدادهای جدید خود را در جلب نظر باندهای قدرت برای رسیدن به قدرت رو میکنند تا در دورۀ بعد خر مراد را سواری بگیرند و بر جنازۀ آرمانهایی که در وجود مردمان زنده کردهاند و وعدهها و وعیدهایی که به خورد سادهلوحان دادهاند بتازانند.
کتاب حاضر یکی از بهترین آثاری است که در نقد مدعیان جهان سیاست نوشته شده است. روزنامهنگاری که در دل دموکراسی آمریکایی بار آمده، جسارت به خرج داده و تمام پس و پشت نقابهای گروهی از «مترقیترین» بازیگران عرصۀ قدرت در ابرقدرت دنیا را رو کرده و با تحلیل و زبانی تیز و کنایی که جابهجا به طنزی تلخ شبیه میشود چهرۀ واقعی آنان که قشنگترین شعارها را با ماهرانهترین ژستها در گوش عوام تکرار میکنند به خواننده مینمایاند؛ چهرۀ واقعی انسانهایی کاملاً معمولی که از بخت خوش، فرصتهای متنوع اعمال قدرت نصیبشان شده و قدرشناسانه و به طور تمام و کمال، این فرصت را صرف تأمین منافع «عزیزانشان» میکنند و به قافلۀ دور و دراز «بار خود بستگان» میپیوندند. به طور خاص، با گروهی از چهرههای حزب دموکرات آمریکا آشنا میشویم که اتفاقاً حزب مترقی و روشنفکرپسند آمریکا است و اکثر دانشگاهیان، هنرمندان، سلبریتیها، روزنامهنگاران، طرفداران محیطزیست، طرفداران حقوق اقلیتها و رسانههای اجتماعی سنگ آن را به سینه میزنند. در میان دموکراتها، گروهی نوظهور اما زود چهره شده هم وجود دارند که خود را «ترقیخواه» میخوانند به این معنا که قدرت بیشتری را طلب میکنند تا راه ترقی ملی و تأمین خواستههای مردم را با دستی بازتر بپیمایند. اما آنها به قول نویسنده کتاب، هیچوقت به این سؤال اساسی پاسخ نمیدهند که با همان قدرت به زعم آنان محدود که در طول سالیان سال حضور در محافل قدرت داشتهاند چه گلی به سر آدمهایی که به آنان امید بسته بودند زدند که حالا طالب قدرت بیشتر هستند؟
جالب اینجا است که ترجمه این کتاب مصادف شده با انتخابات سال ۲۰۲۰ ریاست جمهوری آمریکا که اتفاقاً چهرههای مورد بحث در این متن تحقیقی، در بالاترین سطوح پا به میدان رقابت گذاشتهاند. گل سر سبدشان، جو بایدن، که نامزد نهایی حزب دموکرات است و بیا و ببین که چه امیدها به پیروزی او بسته شده است! خواننده ایرانی احتمالاً از مطالعۀ فصل مربوط به او تعجب خواهد کرد و با خود خواهد گفت چطور چنین شخصیتی اساساً اجازه یافته که برای بالاترین جایگاه سیاسی آمریکا دورخیز کند؟ یا رقیب همیشه بازندۀ او در دور مقدماتی، برنی سندرز، که نقاب «متفاوت بودن» بر چهره زده و با رویکردی پوپولیستی سعی در موجسواری بر دریای از رونق افتادۀ سیاست آمریکا را دارد و از این دو خاصتر، کامالا هریس که زمزمۀ انتخاب او بهعنوان معاون بایدن در انتخابات پیش رو مطرح است و از نظر میزان جاهطلبی و حد و مرزی که برای رسیدن به مدارج بالاتر در نظر دارد، به کمتر کسی شبیه است.
اصولاً در زمانه قحطالرجال در سراسر دنیا، آمریکای مدعی هم در عرصۀ چرخش نخبگان پایش در گل مانده و چند خانواده، زمام تمام امور آن را برای سالیان سال بین خود دستبهدست کردهاند: کندیها، بوشها، کلینتونها و حالا بایدنها و سندرزها که از جوانی زمام امور دستشان بوده بیآنکه توانی برای نفع مردم خرج کرده باشند و با اینحال، اکنون و همیشه مدعی حساسترین سمتهای سیاسی هستند و خواهند بود.
دیگر سوژههای مورد بحث در این تحقیق جانانۀ ژورنالیستی، چهرههایی هستند که چون پلنگی در بیشهزار سیاست کمین کردهاند تا به موقع به روی شکار لذیذ قدرت بپرند. چهرههایی مثل الیزابت وارن با آن عینک روشنفکر پسند که خواننده با مطالعه فصل مربوط به او به یاد همۀ چهرههای به ظاهر موجه و مثبتی میافتد که ادای دانشگاه رفتهها را در میآورند اما عاقبت با لمپنترین جماعت دمخور میشوند و تمام باورهای هوادارانی که حساب آنها را از کهنالگوی سیاستمداری جدا کردهاند زیر پا له میکنند. یا چهرههای جوان جاهطلبی که گوشه و کنار زیر لحاف قدرت خزیدهاند و منتظرند جاهای خالی را با شوهای سیاسی خود پر کنند. اینها معمولاً میان سلبریتیهای میانمایۀ کمسواد میلولند و توییت میکنند و پستهای رنگی رنگی با خانواده و زن و فرزند میگذارند و دندانهای سفید و مرتبشان همیشه به خنده نمایان است!
آنچه مورد آمریکا را برجسته میکند نقش عجیب و غریب و جنون وار «پول» در سرنوشت سیاسی شخصیتها است. در این کشور، حرف اول و آخر را به شکل عجیبی پول میزند و در همین کتاب شاید مهمترین کلمهای که تکرار و تکرار میشود، «حامی مالی» است. یعنی کسی که برای برنده شدن فلان سیاستمدار جاهطلب پول خرج میکند و در عوض توقعاتی از او دارد تا در صورت رسیدن به قدرت برآورده شوند. نقش این معاملۀ شرافت با پول آنقدر مهم است که خواهیم دید شخصیتهای این کتاب چگونه همهچیز را فدای رسیدن به پول بیشتر برای خرج کارزارهای خود میکنند و حتی برای خوشایند حامیان مالی، قانونهایی ویژۀ راه افتادن کار آنها به تصویب میرسانند! آنها حتی بهعنوان مقام مسئول قضایی، سفید بودن ماست را انکار میکنند و روند رسیدگی به پروندۀ فلان کمککننده به صندوق انتخاباتی را به جادۀ خاکی میکشانند.
خلاصه اینکه اگر حوصله کنید و از بعضی بحثها که شاید خاص فرهنگ سیاسی این کشور باشد خسته نشوید، از لحن و زبان درخشان و مستند نویسنده لذت خواهید برد که سابقهای محکم در افشاگریهای سیاسی علیه مدعیانی دارد که همه دم خروس از زیر بغلشان پیدا است. این کتاب آموزش گامبهگام زدودن همۀ تعصبات به نامها و حزبها و شعارها است با این هدف که دیگر فریفته هیچ لبخندی بر لب هیچ سیاستمداری نشویم و کلمات قشنگ هیچ سخنوری، ما را به سمت رأی دادن به او هیپنوتیزم نکند.
اما چند کلمهای هم درباره ترجمه کتاب: از آنجا که با کتابی تماماً «آمریکایی» سروکار داریم، دشواریهایی در ترجمۀ کتاب وجود داشته است. اول از همه انبوه اسامی خاص شامل شخصیتها، نهادها، اماکن جغرافیایی و سازمانها که باعث شدهاند تعداد پانویسها فراتر از عادت خوانندۀ ایرانی باشد و نیز کار مترجم را در یافتن تلفظ درست اسامی دشوار کند. قطعاً مواردی در این انبوه اسم وجود دارند که از دست در رفتهاند و شاید تلفظی غیر از آنچه در آمریکا رایج است دارند. مورد دوم ورود نویسنده به بعضی حوزههای تخصصی حقوقی و یا جولان دادن در فضاهای سیاسی خاص کشور آمریکا است که نمونۀ عینی در هیچ کجای جهان ندارند و مخاطب ممکن است در درک ماهیت برخی رخدادها و افشاگریها به ذهنیت روشنی نرسد. شرط درک بهتر محتوا، ارتقای سطح شناخت از دموکراسی منحصربهفرد ایالات متحده است که در چنبرۀ حد و مرزهای فدرال، ایالتی، شهری و مدنی گیر افتاده است.
مورد مرتبط با این، یادداشتهایی است که نویسنده برای مستند کردن ادعاهای خود به کرات به آنها ارجاع داده است. این یادداشتها نه قابل ترجمه بودند و نه کمکی به خواننده در درک بهتر موضوع میکردند. اکثر آنها آدرس مقالات و یادداشتهایی در سایتها و رسانهها هستند که ادعای مطرح شده در متن را مستندسازی میکنند. از ترجمه جملات قابل ترجمه هم صرفنظر شد به این دلیل که در صورت ترجمه مثلاً عنوان مقالۀ مورد ارجاع، یافتن اصل مقاله برای خواننده دشوار میشد چون طبعاً او باید برای مطالعۀ بیشتر به نام اصلی مطلب جستجو کند و مثلاً در وبسایتهای خبری و تحلیلی، شرحی کاملتر از آنچه در این کتاب گفته شده به دست آورد. لذا یادداشتها را با این حجم گستردهای که دارند، به همان شکلی که هست باقی گذاشتیم.
مترجم سعی کرده در درآوردن لحن نیشدار نویسنده، از تمام تجربۀ روزنامهنگاری و یادداشتنویسی خود بهره بگیرد و حسب موقعیت، اصطلاحات پرکاربردتر و ملموستر برای خواننده ایرانی را جایگزین جملات مشابه در فرهنگ انگلیسی کند. اما تمام این موارد در پانویسها توضیح داده شدهاند تا رسم امانت در ترجمه هم تا حد ممکن رعایت شود.
در پایان جا دارد از همت و اعتماد آقای «رضا گلریز»، مدیر محترم نشر «حکمت شادان» که معرف کتاب و مشوق من در ترجمۀ آن در سال منتهی به انتخابات مهم ریاست جمهوری آمریکا بودند تشکر کنم. دوستی و مهر ایشان کار را برایم جذابتر و دشواری دستوپنجه نرم کردن با متنی ژورنالیستی و پر از ارجاع و توضیح را سادهتر کرد.
باری؛ سیاستمداران از ثروتمندان پول و از ما رأی میگیرند تا کاری کنند ما و آنها از کوچه معشوقۀ یکدیگر نگذریم. سیاست را اساساً کاری جز این دوگانهسازیها و «ما» و «آنها» کردن نیست. شنونده است که باید با مطالعۀ بیشتر، افزایش سطح سواد رسانهای، کنار گذاشتن تعصبات ساخته و پرداخته تبلیغات و نگاه باز و روشن با درس گرفتن از تاریخ، عاقل باشد یا عاقل شود. کتابهایی از این دست میتوانند دستمایۀ او در رسیدن به این هدف باشند.
مهرداد ملایی