نوشتن از زمان بسان چنگ انداختن به هواست. زمان همان قدر سیال است که هوا؛ همان اندازه نامرئی است و به یک میزان پیشپاافتاده. زمان مثل هوا ما را دربرمیگیرد و همانطور که ما خود را بدون هوا ناتوان از زیستن مییابیم، از تصور خود در یک زندگی بیزمان نیز ناتوانیم. در یک کلام زمان به غایت طبیعی انگاشته شده است پس شاید سخن گفتن از زمان به مثابه پدیدهای فرهنگی عجیب به نظر برسد.
اما مگر جز این است که بخش بسیار وسیعی از تاریخ تفکر صرف اندیشیدن به اموری شده است که زمانی پیشپاافتاده و طبیعینما بودند؟...