داستان این کتاب از جایی شروع می شود که خرس برادر حسابی مریض شده و اصلا حال خوبی ندارد به همین دلیل خرس مامان به دکتر ” گریزلی ” زنگ میزند، دکتر گفت که او باید مایعات بخورد، استراحت کند و به مدرسه نرود. آن روز مامان و بابا تمام برنامههای شادی برادر را فراهم کردند تا او توی تختش بماند و ...