با عباس فرزند عبدالمطلب و گروهی از طایفه "عبدالعزی" برابر خانه کعبه نشسته بودیم.ناگاه فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمومنین (ع) که به آن حضرت حامله بود، وارد شد و در حالی که درد زایمان داشت، درمقابل کعبه ایستادو گفت: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب هایی که ازجانب تو آمده ایمان دارم.سخن جدم ابراهیم خلیل (ع) را تصدیق می کنم.هم او که این بیت عتیق را ساخته است.پس به حق کسی که این خانه را ساخته و به حق مولودی که در شکم من است ولادت او را آسان کن.
یزیدبن قعنب گوید: ما به چشم خود دیدیم که دیوار خانه از پشت شکاف برداشت و فاطمه (س) وارد کعبه گشت و از دیدگان ما پنهان شد.سپس دیوار به هم آمد.خواستیم قفل در خانه را باز کنیم، ولی بازنشد.فهمیدیم این کار از جانب خدای بزرگ است.فاطمه (س) پس از چهار روز در حالی که امیرالمومنین علی (ع) را روی دست داشت، ازخانه بیرون آمد و چنین گفت: من بر تمامی زنان پیشین برتری داده شده ام.از آسیه بهترم چون او خدا را به صورت پنهانی در جایی می پرستید که پرستش در آن مکان جز در موارد ناچاری پسندیده نبود.از مریم نیز بهترم چرا که او درخت خشکیده با دست خود تکان داد و از آن خرمای تازه خورد ولی من در خانه محترم خدا "کعبه" وارد شدم و از میوه ها و از خوردنی های بهشتی خوردم و چون خواستم بیرون آیم، یک منادی آواز داد: ای فاطمه! نام این مولود را علی بگذار، که او علی است و خداوند علی اعلا می فرماید: نام او را از نام خود گرفتم، به ادب خودم ادبش کردم، و او را از پیچیدگی های علوم خودم آگاه ساختم.اوست که بت هایی را که در خانه من است می شکند.هم اوست که بر بام خانه او اذان می گوید و مرا تقدیس و تمجید می کند.پس خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او اطاعت کند و وای به حال کسی که با او دشمنی ورزد و از فرمان او سرپیچی ورزد.