این رمان کوچک، چون «مرغ خار» خواننده را تا پایان به دنبال خود میکشد و تجربهای نشاطانگیز در اختیار او قرار میدهد. وقایع داستان در اوائل اوّل ۱۹۰۰ در شهر کوچک بایرون در دامنهی کوهستان آبی استرالیا اتفاق میافتد. آنچه کتابهای کالین مک کالو را برجسته و قابل تعمّق میسازد این است که نوشتههایش فقط جنبهی سرگرمی ندارد، بلکه در لابهلای سطور آن هدفی والاتر نهفته است که آن را ارزشمند میسازد. در این کتاب نیز ستم و بیداد را با قلمی طنزآمیز برملا میسازد و خواننده را بر علیه آن بر میانگیزاند. قهرمان داستان میسی رایت، دختر فقیر خانه ماندهی سی و سه سالهای است از خانوادهی هرلینگفورد که بر شهر حکمفرمایی میکنند. میسی همراه با مادر بیوه و خالهی بیماریش آبرومندانه زندگی میکنند در حالیکه قربانی سیاست ارثگذاری هرلینگفوردها هستند که ثروت را در اختیار اعضای مرد خانواده قرار میدهد و آنها نیز با بیرحمی به زنان تحت سلطهی خود ستم میکنند. میسی، دختر زشترو و استخوانی ـ که همیشه محکوم به پوشیدن لباسهای قهوهای است ـ به نظر میرسد که آیندهای هولناک در انتظار دارد. تا اینکه خویشاوندی دور، زنی مطلّقه، از سیدنی می رسد...