
دانش آتش
حماسه ایژیا- کتاب سوم
نسخه الکترونیک دانش آتش به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید
درباره دانش آتش
دَکس اظهار ناامیدی کرد. «تاسفباره یِلِنا. یه روحیاب قدرتمند که قدرتمند نیست. کجاش جالبه؟» بازوهای لاغرش را بالا برد و وانمود کرد که ناامید است. «متأسفم که ناامیدت میکنم، اما من نبودم که کلمه قدرتمند رو به این عنوان اضافه کردم.» و تار مو سیاهی را ازروی چشمانم به کناری کشیدم. من و دَکس روی پیشرفت و ارتقا تواناییهای جادویی من کار میکردیم! که موفق نبودیم. همان طور که در طبقه همکف برج آیریس در قلعه تمرین میکردیم –خوب، برج من هم، چون آیریس سه طبقه را به من داده بود تا استفاده کنم– سعی میکردم اجازه ندهم خشم مانع از یادگیری درسهایم شود. دَکس سعی میکرد به من یاد بدهد که چطور اجسام را با استفاده از جادو جابهجا کنم. او با قدرتش طرح چیدن مبلها را عوض کرده بود و صندلیهای مخمل را بهردیف و مرتب کنار هم چیده بود و کاناپه را هم روی پایهاش چرخانده بود. اما من نتوانستم آنها را به همان شکل قبل و دنج آیریس برگردانم و جلوی افتادن انتهای میز را هم روی خودم بگیرم. گرچه! نه فقط بهخاطر تلاش کردنم بلکه ازروی عصبانیت، کل پیراهنم به پوست عرق کردهام چسبیده بود...
نظرات کاربران درباره دانش آتش