«فارست گامپ» مردی کندذهن اما مهربان از آلاباما است که شاهد چندین رویداد تاریخی مشخص در ایالات متحده در قرن بیستم میباشد و ناخواسته بر آنها تأثیر میگذارد.
کتاب «فارست گامپ» نوشته وینستون گروم، نویسنده مشهور آمریکایی، در سال 1986 به چاپ رسیده است. فیلمی نیز با اقتباس از این رمان ساخته شده که توانسته شش جایزه اسکار را از آن خود کند. گروم جامعه آمریکا را از پنجره دید یک انسان با ضریب هوشی پایین، امّا سرشار از عشق، آگاهی و عقلانیت بررسی کرده و با زبان طنز و کنایهآمیز به انتقاد از آن جامعه پرداخته است.
انسانها با بهره هوشی متفاوتی پا بر این دنیا می گذارند. باید باور کنیم که هر کسی در سطح خودش یک نابغه است. فارست نیز علیرغم اینکه بهره هوشی پایینی دارد، در برخی موارد یک نابغه محسوب میشود که همین ویژگی، او را در مسیرهای پرفراز و نشیبی قرار میدهد؛ گرچه ما انسانهای به ظاهر عاقل نیز تصمیمات احمقانهی بسیاری میگیریم که بهواسطه همین تصمیمات احمقانه، برخی فرصتها را از خودمان سلب میکنیم.
فارست دنیای سادهای دارد و همین ویژگی باعث میشود که از خودش یک قهرمان بسازد. او شاید بهره هوشی پایینی داشته باشد، امّا به خواننده ثابت میکند که احمق نیست، بلکه کسانی که برای رسیدن به قدرت و ثروت، جنگافروزی میکنند در زمره احمقها قرار میگیرند. فارست گرچه در مقایسه با بعضیها، در طبقه هوشی خاصی قرار میگیرد، امّا در عمق وجودش، منبعی از عشق، هوش سرشار، از خودگذشتگی، مهربانی و سادهدلی موج میزند. فارست دنیا را از دریچهی عشق و سادگی و صداقت میبیند و همین برای او کافی است!
این داستان فرصت خوبی است تا انسان نیروهای بالقوه درونش را بشناسد و آن نیروها را در مسیر درست و دنیای بیرونش انعکاس دهد. درست همانطور که فارست سعی میکند همیشه کار درست را انجام دهد و به ندای درونیش گوش فرا دهد. او درمییابد که در این زندگی هیچکس برنده نیست. حداقل باید به گونهای زندگی کنیم که زندگی یکنواخت و کسل کنندهای نداشته باشیم.
از این رمان فیلمی با همین عنوان نیز ساخته شده است.