ماخونیک حکایتی است از محسن فاتحی و آن بیانگر انسان مستأصلی است که در گوری دستکند به مرور خاطراتش میپردازد و در این واکاوی، حکایت نسلی را نمایان میکند. نسلی که از سردرگمی به یأس و از یأس به استیصال و درماندگی رسیده است و در گردابی دست و پا میزند که رهایی از آن صعب کاری است. نسلی که ظرفیت درونی خود را در حدی نمیداند که بتواند بر ساختارها چیره شود و به جنگ آنها برود و نهایتا یا گوشۀ انزوا میگیرد و یا ترجیح میدهد به آن نیندیشد. در ماخونیک، سمبلیک و نمادگرایی موج میزند؛ به این معنا که اسم ماخونیک که بر قهرمان زن داستان نهاده شده، برمیگردد به اینکه نویسنده با نام این فرد نشان دهد که زن ایرانی در وضعیت نابسامان و نادرستی زندگی میکند و...