همهی ما تجربه حس تنهایی را داشتیم. حسی که تمام وجودمان را میگیرد و ما را در تنهایی غرق میکند. تنهایی و تشویشی درونی که انسان را رنج میدهد. حالا اگر این رنج با مسائل عاطفی و احساسی و درگیریهای اجتماعی ادقام شود و شما فردی دست به قلم باشید و توانایی روایت احوال خود و هرآنچه در اطرافتان رخ میدهد را داشته باشید و بتوانید از دید یک انسان آشفته، برای مخاطبی هرچند دور از حالتان، اوضاع را به رشتهی تحریر دراورید، شما یک اثر غنی ادبی مانند یادداشتهای زیرزمینی و شبهای روشن داستایفسکی را خلق خواهید کرد.
داستان کوتاه شبهای روشن ( white nights ) در سال ۱۸۴۸ یعنی زمانی که فئودور داستایوفسکی فقط ۲۶ ساله بود نوشته شد. داستان پسری که تنها و درمانده است و طی یک اتفاق با دختری روبهرو میشود که مدتی زیادی است عشقش دیگر سر قرارهای همیشگی نمیآید. یک روز که در جای همیشه، منتظر است؛ چند مرد مزاحمش میشوند و پسر تنهای داستان به کمکش میرود. دوستی این دو از اینجا شکلی میگیرد و پسر تا به خود میآید، متوجه میشود دلدادهی دختری شده است که همچنان منتظر فردی دیگر است.
رمان کوتاه یادداشتهای زیرزمینی ( notes from underground ) اما در سال ۱۸۶۴ زمانی نوشته شد که داستایفسکی ۴۰ سال، هم زندان را دیده هم مریضی و هم با فقر و تنگدستی دست به گریبان است. او که از لحاظ فکری از جامعهی روسیهی آن زمان بسیار جلوتر است، درد دانایی آزارش میدهد و داستان مردی تنها و منزوی را به تحریر درمیآورد که در دوران بازنشستگی خود در سنپترزبورگ، به زیرزمینی پناه میبرد. داستان یادداشتهای زیرزمینی به نوعی داستان گوشهگیری و انزوای خود نویسنده است.
کتاب یادداشتهای زیرزمینی و شبهای روشن الهام بخش بسیاری از کارگردانها شده است. مانند فیلم سینمایی شبهای روشن به کارگردانی فرزاد مؤتمن (۱۳۸۱)، فیلمی روسی به نام شبهای سفید ساخته ایوان پیرایف (۱۹۵۹)، فیلمی ایتالیایی به نام شبهای روشن ساخته لوکینو ویسکونتی (۱۹۵۷) و ... .
در کشور روسیه هر سال در اوایل فصل تابستان، پدیدهای اتفاق میافتد که به شبهای سفید روسیه مشهور است. این پدیدهی منحصر به فرد، شبها هم آسمان روشن هستند و یا حالت گرگ و میش دارد و این موضوع به این دلیل است که وسعت مدار عرضی، طلوع و غروب خورشید به اندازهای به هم نزدیک میشوند که خورشید دیگر نمیتواند در افق برود و در نتیجه شبها روشن میمانند. به عبارت سادهتر، خورشید به صورت کامل غروب نمیکند و قبل از آنکه آسمان تاریک شود، مجدد طلوع میکند.
قرن نوزدهم میلادی قرنی پربار برای ادبیات اروپا بود که روسیه سهمی بزرگ در آن دارد. نویسندگانی چون داستایوفسکی و تولستوی.
داستایفسکی که پسر یک خانوادهی اصیل روس بود، در سن پانزده سالگی مادر و چند سال بعد هم پدرش را از دست داد. پدرش پزشک و مادرش نیز از خاندان معروف روسیه بودند اما چندان ثروتمند نبودند. داستایوفسکی با انتشار کتابهایی چون « مردم فقیر » ، « همزاد » و « خانم صاحبخانه » بین منتقدین و نویسندگان زمان خودش معروف شد اما به دلیل روی آوردن به گروههای مخالف تزارها، به زندان رفت و دوران محکومیتش را در سیبری گذراند. زندگی بعد از زندان او نقطهی عطف زندگی حرفهای او به عنوان نویسنده شناخته میشود. "خاطرات خانهی اموات" نخستین کتاب مهمی است که فئودور داستایوفسکی پس از بازگشت به شهر نوشت. این رمان اتوبیوگرافیک، حاصل تجربیات تلخ و شیرین نویسنده از زندگی با جانیان و بزهکاران در زندان سیبری است؛ تجربیاتی که اثری ژرف و پایدار بر روح فئودور و نوشتههای او گذاشتند.
کتاب جنایت و مکافات، نخستین شاهکار بزرگ داستایفسکی بود که نام خالقش را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان عصر بر سر زبانها انداخت. پس از آن داستایفسکی هر چه نوشت و منتشر کرد، با استقبال فراوان و واکنشهای مثبت و منفی متعدد مواجه شد.
از آنجایی که داستایوفسکی یکی از معروفترین نویسندگان در کل تاریخ است، تمامی کتابهای او به زبانهای مختلفی از جمله فارسی، باز نویسی شدهاند. اولین بار کتاب "یادداشتهای زیرزمینی" اثر فئودور داستایفسکی ۶۴ سال پیش با ترجمه رحمت الهی به فارسی برگردانده شد. سروش حبیبی، مترجم نامدار ایرانی جایی نوشته است: “به علت تحول سریع زبان و خاصه زبان رمان فارسی شاهکارهای ادب جهان بهتر است هر ده پانزده سال یکبار باز ترجمه شوند.” و در میان آثار نویسندگان شناخته شده و کلاسیک بی شک، فئودور داستایفسکی از مهمترین آنها به حساب میآید.
کتاب صوتی یادداشتهای زیرزمینی و شبهای روشن را نیز مترجمین چیره دست بسیاری در ایران مانند پرویز شهد، شهروز رشید و حمیدرضا آتشبرآب به زبان فارسی برگرداندهاند. ترجمهی آقای پرویز شهدی را با صدای آرمان سلطانزاده به همت انتشارات مجید به صورت کتاب صوتی منتشر و در اختیار کتاب دوستان قرار گرفته است. برای دانلود کتابهای داستایوفسکی مانند کتاب صوتی یادداشتهای زیرزمینی و شبهای روشن، کتاب صوتی قمارباز و یا دانلود کتاب بزدل داستایوفسکی و به طور کلی برای مشاهده کتابهای داستایوفسکی میتوانید به سایت فیدیبو رفته و یا اپلیکیشن رایگان فیدیبو را دانلود کنید و تمامی این کتابها دسترسی داشته باشید.
فردای آن روز از نظر فکری آماده شده بودم همهی چیزهایی را که رویداده بود پوچ و بیارزش بینگارم و آن ها را ناشی از اعصاب به هم ریختهام بدانم که همه چیز را بزرگ نمایی میکردند. کاملاً به این گرایش ذاتیام برای بزرگ کردن حوادث کوچک آگاه بودم و از آن میترسیدم. مدام برای خودم تکرار میکردم : «نسبت به همه چیز اغراق میکنم و این یک نوع بیماری است که در من وجود دارد.» با این همه ... با این همه به خودم میگفتم لیزا به سراغم خواهد آمد. به طور حتم میآید. توی اتاقم بالا و پایین میرفتم و تکرار میکردم : اگر امروز نیاید فردا میآید و مرا پیدا خواهد کرد؛ آه لعنت به این طبع شاعرانهی قلبهای پاک! چه حرکت زشتی، چهکار احمقانهای، آدم وقتی زیادی احساساتی است چه کارهایی دست خودش میدهد. چرا این چیزها را نمیفهمم؟ نه واقعا چرا نباید سرم شود! اما به این جا که میرسیدم سراپا آشفته از گفتن بازمیماندم.
به خودم میگفتم چند کلمه یا کمی احساساتی شدن، آن هم احساساتی ساختگی کافی است تا همهی زندگی آدم را به طور کامل زیرورو کند.
گاه به فکرم میرسید خودم به دیدنش بروم. «همه چیز» را برایش تعریف کنم. از او بخواهم به خانهام نیاید. اما این فکر چنان خشمگینم میکرد که انگار «این لیزای لعنتی» را زیر پا له کردهام و اگر در دسترسم میبود به او توهین میکردم. به صورتش تف میانداختم، کتکش میزدم و از خودم میراندمش. با این همه یک روز گذشت. بعد دو روز و سپس سه روز و لیزا نیامد. پس از ساعت نه شبیه طور معمول خیالم آسوده میشد و در رویاهای خوب و خوشی فرو میرفتم : « به طور مثال لیزا را وقتی به دیدنم بیاید با حرفهایم نجات خواهم داد ... آموزشش میدهم. ذهنش را نسبت به حقیقتها روشن میکنم. بعد متوجه میشوم دوستم دارد، با شور و حرارت فراوان به من علاقهمند شده. اما من وانمود میکنم متوجه این موضوع نیستم (چرا این کار را میکنم خودم هم نمیدانم به احتمال زیاد به علت علاقه به احساسهای پاک و دلنشین.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 453.۵۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۸:۱۳:۵۲ |
نویسنده | فئودور داستایفسکی |
مترجم | پرویز شهدی |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۱۰/۲۴ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خب درباره این کتاب باید بگم فرصت داشتم همراهش به درون اندیشه هام سفر کنم و هرچند احساسم میگفت که فاصله زمانی دوران زندگی نویسنده با من خیلی زیاده اما پیدا کردن نقاط مشترک قرن ۲۱ در روح و روان و فکار قرن ۱۹ برای من بسیار ساده بود و دونستن این حقیقت که ذات انسان پس از گذشت ۲۰۰ سال تغییرات در نحوه زندگیش هنوز ثابت و پرجاست هم عجیب بود و هم جالب. هم غم انگیز... به هر حال من این شانس و داشتم که به یکی از پرسش های ذهنم با این کتاب جواب بدم که برای من بسیار بسیار خوشایند بود... برای دوستانی که از آقای سلطان زاده کتاب صوتی گوش دادند بگویم که باز هم یه کار جالب دیگه که مناسب سلیقه ماست ارائه شده که با حس ایشان جملات آشنا خواهیم شنید وبرای آن دسته از دوستان که دنبال خوانش کتاب به صورت روخوانی بدون فراز و فرود هستند که عمدتاً نیاز به تصویر سازی ذهنی و شخصی دارند این کتاب مناسب شما نیست چون ضمیر خودآگاه شما با این حجم شور و هیجان راوی ناآشناست لطفاً راوی دیگری انتخاب کنید و همچنین لطفاً از توهین به شعور دیگران که سلیقه متفاوتی با شما دارند خودداری کنید، زیبا زندگی کنید.😊
آقای سلطانزاده صدای خیلی خوبی داره ولی اینهمه افراط در اجرای نمایشی و اغراقآمیز کتاب پذیرفتنی نیست. اولا قراره یک کتاب رو بشنویم نه یک نمایش رو. ثانیا طرح این کتاب اساسا &#۳۴;یادداشتهای&#۳۴; یک ذهن آشفتهست؛ یادداشته نه دیالوگ و مونولوگ که اجرای نمایشی براش توجیهی داشته باشه. ثالثا این کتاب سعی میکنه به تاریکترین زوایای روان شخصیتش نفوذ کنه. بنابراین لازمه که خیلی شمرده و ملایم خونده بشه که شنونده فرصت درک جملهها رو داشته باشه. جملههای این کتاب خیلی فرق میکنه با مثلا دیالوگ معروف بهمن مفید در فیلم قیصر که با هر سرعتی هم اجرا بشه قابل فهمه. گاهی اوقات آدم حس میکنه جملهها و اندیشه نویسنده قربانی سرعت بالای خوانش و فراز و فرودهای نمایشیش میشن. من کتاب بیگانه آلبر کامو رو با صدای آقای سلطانزاده گوش کردم. آقای سلطانزاده در اون کتاب به عقیده من به بالاترین استاندارد یک کتاب صوتی دست پیدا کرده. کاش این کتاب هم مثل بیگانه اجرا شده بود
با اینکه صدای اقای سلطان زاده رو خیلی دوست دارم. ولی واقعا دیگه این حد نمایشنامه ای خودندن کتاب رو نمیپسندم. کتاب رو به صورت صوتی میخریم که راوی کتاب رو بخونه و تصویر سازی رو بزاره به عهده شنونده یا خواننده. این همه با استرس خوندن و با لکنت خوندن برای چی واقعا!!!!!
با تعاريفي كه از اين كتاب شنيده بودم و با توجه به اينكه نوبسنده اثر داستايوفسكي يه نابغه است ولي اصلا دوسش نداشتم ، داستان اول مردي كه از زندگي راضي نيست و داره با خودش حرف ميزنه و باداشت بر ميداره. داستان بعدي هم براي كسي كه جنايت و مكافات رو خونده باشه ديگر نبايد اون انتظار رو از اين اثر هم داشته باشه، در كل براي اينكه بخواي بدوني داستايوفسكي ديگه چي نوشته كافيه ولي نميشه اسم شاهكار رو روي اين اثر گذاشت
باورم نمیشه اخرش یاداشت های زیرزمینی رو صوتی کردند اونم با صدای سلطان زاده این یک هدیه است ممنون از تیم از هرکسی که در این کار شریک بوده من دو ساله منتظر این اثرم با صدای ارمان خان هزاران درود❤️❤️❤️❤️❤️
نمیدونم کی به اقای سلطان زاده گفته اجرای پر استرس و با لکنت این کتاب ایده ی خوبیه
سلام و درود کتاب بی نظیر است خوانش هم عالی من قبلا این کتاب را خوانده بودم اما خوانش حیرت اور اقای سلطان زاده گوشه هایی از کتاب که حتی توجه من را جلب نکرده بود چنان درخشان کرد که لذت غیر قابل وصف بردم. این گونه رمان ها با موسیقی و خوانش شاهکار می شوند. ارزوی سلامتی برای اقای ارمان سلطان زاده
نظرات دوستان رو که میخوندم بسیاری از نوع خوانش این کتاب، ناراحت بودن. درسته که به هرحال کتاب صوتی مثل همه جای دنیا، یک سری اصول و قواعد ثابت داره اما فکر میکنم کتاب های کلاسیک رو هر از چندگاهی میشه مثل جناب سلطان زاده خوانش کرد. بسیار کتاب بینظیر و غیرقابل توصیفی بود. متشکرم❤️
سلام باز هم اثری دیگر از داستایفسکی بزرگ با صدای سحرانگیز آرمان سلطان زاده. من این کتاب رو گوش کردم بسیار زیبا و دوست داشتنی
با اینکه طرفدار آثار داستایوفسکی هستم، این اثر رو کمتر دوست داشتم. همینطور طرفدار کارهای آرمان سلطان زاده ام ولی این اجرا رو هم کمتر پسندیدم.