جوجو مویز (Jojo Moyes) نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است که در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن متولد شد. او حدود ۱۲ سال بهعنوان روزنامهنگار و خبرنگار فعالیت میکرد اما از سال ۲۰۰۲ با انتشار اولین رمان خود پا به دنیای داستان نویسان گذاشت و تا امروز تقریباً هرسال یک رمان جدید منتشر کرده است. طرفداران رمانهای عاشقانه نام جوجو مویز را خوب میشناسند. او در سالهای اخیر توانسته نام خود را با فروش بالای آثار عاشقانهاش به جهانیان معرفی کند.
مویز به سبک نوشتاری عاشقانهاش معروف است. تقریباً همۀ داستانهای او دربارۀ افرادی است که درگیر احساسات عاطفی و عاشقانۀ خود هستند و معتقد است آنچه که مینویسد در دل هر جامعهای اتفاق میافتد. مویز در مصاحبهای گفته که در زندگی شخصیاش خیلی فرد احساساتی نیست. از نظر او عشق چیزی است که انسان را به تحریک وا میدارد تا خارقالعادهترین کارها را انجام دهد. احساسی که میتواند انسان را به بالاترین یا پایینترین درجه برساند. فراز و فرودهای عشق همیشه برای خواننده خواندنی و دوستداشتنی است.
اگر به آثار مویز نگاه دقت کنیم در اغلب داستانهای او شخصیت اول زنانی هستند که روحی آسیبپذیر دارند و با مشکلاتی مواجه هستند؛ اما آنچه نجاتبخش زندگی این زنان است عشق و امیدی است که با وجود فرد دیگری به اوج خود میرسد. یکی از نکاتی که دربارۀ کتابهای مویز وجود دارد؛ دغدغهها و مسائل اجتماعی هستند که در بستر داستانهای عاشقانه روایت میشوند. مویز با زبانی ساده و گاهی طنز خوانندگان خود را به دنیای داستان میکشاند. با اینکه مویز مخاطبان زیادی دارد اما عدهای هم این داستانها را کلیشهای و غیرادبی میدانند. جوجو مویز هم در مصاحبهای در پاسخ به این افراد گفته برایش مهم است که قبل از خواننده خود او بهعنوان نویسنده باید با داستان ارتباط نزدیک برقرار کند و حتی با آن اشک بریزد. او دربارۀ این موضوع که عدهای به داستانهایش عناوین عامهپسند یا تجاری میدهند گفت: «اگر بتوانم با نوشتههایم خوانندگان را به فکر وادارم و درعینحال داستانی قابلفهم بنویسم و همزمان آنها را بخندانم و بگریانم، رک و راست بگویم، اصلاً اهمیت نمیدهم به من چه لقبی میدهند از اینکه احساسات را در خواننده برانگیزانم خجالتزده نمیشوم».
یکی از دلایلی که کتابهای جوجو مویز چه در جهان و چه در ایران پرفروش هستند، دست گذاشتن بر آدمهایی از جنس خودمان است. او بهعنوان یک نویسنده آدمهایی را بهعنوان شخصیتهای خود انتخاب میکند که اگر خود ما نباشیم افراد دور و برمان هستند. آدمهایی که نه سفید و نه سیاه هستند و میتوانیم خودمان را به راحتی جای آنها بگذاریم و با آنها همزادپنداری کنیم.
انتشارات ۳۶۰ درجه با توجه به استقبال خوب مخاطبین در این وانفسای شرایط اقتصادی و... بر آن شد که طی یک اقدام کمنظیر کلیه کتابهای این نویسنده را به دو زبان فارسی و انگلیسی بهصورت دو مجموعه جذاب چاپ نماید.
در چاپ این کتابها سال تألیف کتاب و ترتیب تألیف کتابها نیز در نظرگرفته شده است تا علاقهمندان با سیر ذهنی و رشد مؤلف آشنا شوند.
امید است این تلاش بتواند رسالت اجتماعیمان را نسبت به علاقهمندان ادا نماید.
کتاب بامزه ای بود و به قول یکی از نظرات نرم و مخملی . اینکه مترجم نهایت سعیش رو کرده بود تا مو به مو ترجمه کنه گرچه نتونسته بود به دلیل سانسور مجبوری محتوا بازم به ادم میفهموند که مترجم واقعا به داستان متعد بوده . منتها اینک وسط داستان یهو قضیه تموم شد و داستانک شرو شد یخورده زد تو ذوقم . خیلی نوجوانانه و کودکانه نیس برای بزرگسال هم خوبه اما احتمالا برا خوانندگان خانم شیرین تر باشه تا اقا ، چون محتوای اصلی کتاب راجع خصوصیات بدوی زنان هست و فقط یه زن میتونه بفهمه که اینارو درونا تجربه کرده. و البته زنانی با شخصیت های مختلف که هر زنی دور اطرافش دیده ! و شخصیت مردانه به طور افراطی کم بود توش . منتها کاراکتر ها یهو وسطش متحول شدن که خب .. باعقل جوردرنمیومد . و بابت رایگان بودنش هم تشکر چون واقعا بیشتر شبیه یه مجله یا داستان کوتاه بود
1
سرگرمکننده 🧩
داستان تنها در پاریس یک رمان معمولی که خوندنش چیزی به ادم اضافه نمیکنه وفقط یه سرگرمیه ونکته منفی اون ترویج فرهنگ غرب هست که خیلی روش تاکید شده ویه جورایی انگار راه و رسم درست زندگی کردن داشتن رابطه افلاطونی پسرها و دخترها ، می گساری ، رقص و مصرف الکل و ... وهرکس این کارهارو نکنه ادم پوچ و بی هدفیه واقعا از وزارت ارشاد تعجب میکنم که چطور در حال نابود کردن باورها ، اعتقادات و اداب و سنن این سرزمینه ...!!!؟؟؟
3
کتاب متوسطی بود ی دفعه داستان اصلی تموم میشه وارد داستان های کوتاه میشه اول فکر کردم این داستان ها بهم ربط دارن یا قراره ک بهم ربط پیدا کنن ولی اینطور نبود
دلیلش هم نمیدونم ک چرا داستان اول انقدر طولانی بود و داستانهای دیگه کوتاه
3
۱. ۱۸۹ صفحه بود نه ۲۵۰ صفحه
۲. داستان اصلی تا صفحه ۱۱۳ بود و مابقی شامل داستانک های کوتاه و بیربط بود
۳.داستان ترجمه خوبی داشت
5
قشنگ و رمانتیک و سرگرم کننده. این کتابها بین کتابهای سنگین و درد آور عین زنگ تفریح می مونه. جنسشون مخملیه آدم لذت می بره
2
رمان برخلاف باور عموم،عاشقانه نبود!قصه ها،راوی ماجرای های معمولی و روزمره بودن.
هیچکدوم از جملات وداستان ها کشش وجذابیت نداشتن.به سختی کتاب رو تموم کردم!راستش انتظار بیشتری از جوجو مویز داشتم.
3
چند داستان کوتاه در یک کتابه که داستان اولش قشنگتره. بنظرم ارزش خوندن داره. کتاب بدی نیست. در نهایت این نتیجه رو بهتون میده که اعتماد بنغس داشته و خودتان را باور داشته باشید
4
گیرا 🧲
نمیتونی بگی کتاب های جوجو مویز بهترین کتاب هایی هستند که خوندی، اما داستان هاش تا مدت ها یادت میمونه وقتی داستان تموم میشه با خودت میگی، دلم برای شخصیت های داستان تنگ میشه.
1
به نظر من بسیار کلیشهای بود. شاید برای نوجوانها جذاب باشه ولی دیگه از یه سنی به بعد آدم اینجور داستانها به نظرش خیلی سطحی و مسخره میاد
3
وقتی از د استایفسکی ،ساراماگو، بزرگ علوی، عباس جانِ معروفی بخونی قلم ایشون گیرایی نداره واست ، به نظرم برای نوجوونا مناسب تره