در سراسر کرۀ زمین انسانها با تنوع بسیاری از یکدیگر زندگی میکنند و این موضوعی طبیعی و بدیهی است. بارها شنیدهایم که هیچگاه دو نفر را نمیتوان یافت که از جهات جسمی و روانی دقیقاً شبیه به یکدیگر باشند، حتی دوقلوها. تفاوتها گاه ناچیز است و گاه فاحش و از سویی دیگر گاه بیدردسر است و گاه مشکلساز؛ یکی از این تفاوتها معلولیت است.
معلولیت زندگی را سخت میکند. برای فهم این موضوع کافی است تصمیم بگیرید روزی تنها با یک دستتان همۀ کارهایتان را انجام دهید یا همۀ روز را بر روی صندلی چرخدار بنشینید و به امور روزمرهتان رسیدگی کنید و یا دو عصا زیر بغل بگیرید و همۀروز بدون استفاده از پاهایتان در خیابان بگردید و کالاهای مورد نیازتان را خریداری کنید و....
درست است که زندگی هر یک از ما چالشهایی دارد اما قبول کنیم زندگی یک فرد معلول چالشهایی بهمراتب بزرگتر و بیشتر دارد. اگر شما در برداشتن یکقدم کمی انرژی مصرف میکنید، میزان انرژی مصرفشدۀ معلول جسمی برای برداشتن همین یکقدم، بهمراتب بسیار بیشتر است (دسترسی نداشتن به اکثر امکانات شهری و اجتماعی و... را هم به این ضریب اضافه کنید!)؛ باوجوداین هستند معلولانی که نهتنها از عهدۀ امور روزمرۀ خود برآمدهاند، بلکه با استقامت و پشتکار دستبهکارهای خارقالعادهای زدهاند.
مارک انگلس (Mark Inglis) ازجمله افراد معلولی است که توانسته کارهایی شگرف انجام دهد؛ کارهایی که ممکن است انجام حتی یکی از آنها برای افراد عادی به شکل خواستهای ناممکن جلوهگر شود.
اما این کتاب فراتر از موضوع معلولیت، به ایستادگی انسان میپردازد. به قول مارک انگلس: این کتاب دربارۀ صعود بر ذهن، ضمن صعود بر یخ و سنگ است.