کتابی که هماکنون پیش روی خوانندۀ گرامی قرار دارد، پژوهشی است دربارۀ اندیشۀ امشاسپندان که از ژرفترین و اساسیترین بنیادهای فکری و فلسفی ایران باستان به شمار میرود. ویژگی این اثر که آن را از همانندان خود جدا میسازد برقراری پیوند میان این اندیشۀ ژرف باستانی با فرهنگ و ادب ایران دورۀ اسلامی است. به عنوان پیشدرآمدی به مباحث کتاب لازم میدانیم نکاتی چند را با خوانندۀ گرامی در میان بگذاریم.
۱ ـ رویکرد نویسنده در کتاب حاضر به گونهای است که سه حوزۀ به ظاهر دور و ناساز فرهنگی (یعنی فلسفۀ ایران باستان، ادبیات حماسی فارسی و حکمت اسلامی) را در پیوند با یکدیگر نگریسته و با یکدیگر همنشین ساخته است. از همین رو کتاب حاضر ـ چه از حیث محتوا و روش و چه از لحاظ هدف و دستآوردها ـ بیشتر متناسب با خواست و کار خوانندگان اهل دانش و پژوهش به نظر میرسد. اما این نکته به این معنا نیست که علاقهمندان و دوستداران فرهنگ و اندیشۀ ایرانزمین هیچ بهرهای از داشتهها و یافتههای این کتاب نمیتوانند برد. نویسنده برای بهره بردن عموم خوانندگان و نیز به منظور ارائۀ شفاف و روشن نتایج پژوهش، در پایان هر گفتار و پس از طرح هر یک از موضوعات علمی و پژوهشی نتایج آن بحث را به زبانی روشن و تا حد امکان به دور از دشواری و پیچیدگی به قلم آورده است تا به ویژه مخاطبان غیر متخصص نیز ـاگر بخواهندـ بتوانند بینیاز از خواندن انبوه مطالبی که تنها به کار اهل تحقیق میآید، اصل و جوهرۀ مباحث را دریابند و از آن بهرهمند شوند.
۲ ـ روش پژوهش در این کتاب روشی است که آن را «تحلیل محتوا» مینامیم. در خصوص این روشِ پژوهش در چندین موضع، به فراخی سخن گفتهایم. اما در اینجا به کوتاهی اشاره میکنیم که روش تحلیل محتوا روشی است که پیامهای مفهومی و انتزاعی متن را نخست به نشانههای کمّی و عددی تبدیل میکند و سپس اعداد و ارقامِ به دست آمده را مورد تحلیل قرار میدهد و سرانجام دستآوردهای تحلیلهای کمّی و آماری را به صورت نتایج مرتبط با معانی و محتوای متن مطرح میکند.
از آنجا که بهره بردن از روش تحلیل محتوا به معنای استفادۀ فراوان از اعداد و ارقام و به کار گرفتن ابزار ریاضیات در فرایند پژوهش است، این امر سبب چیرگی و افزونی حال و هوای خشک و بیطراوت تحقیق در سراسر کتاب شده است. اما در عوض افزونی دقت علمی و نیز افزایش میزان صحت و استواری نتایج را میتوان پوزشخواه فضای نه چندان دلچسب برخی از مواضع و گفتارهای کتاب به شمار آورد.
۳ ـ از میان مجموعۀ منابع دست اول که در این کتاب از آنها بهره بردهایم، چند منبع ارزش و اهمیتی بیشتر دارند. از آن جمله متن اوستاست که در اثر حاضر ترجمۀ مرحوم ابراهیم پورداود را به عنوان مرجع اصلی قرار دادهایم. اما در هنگام نقل مستقیم عبارات اوستایی به ویژه در نقل جملات و بندهای گاهان، از متن ترجمۀ جلیل دوستخواه بهره بردهایم. چرا که دوستخواه در برگردان و گزارش خود ترجمۀ پورداود را اساس و مبنا قرار داده است، اما ترجمۀ وی دارای این مزیت است که در عین حفظ اصل و چارچوب ترجمۀ پورداود از حیث لفظ و محتوا، از وضوح بیشتری برخوردار است.
در نقل ابیات شاهنامۀ فردوسی از نسخۀ چهار جلدی شاهنامه، بر اساس چاپ مسکو بهره بردهایم که توسط انتشارات سوره در سال ۱۳۷۷ به چاپ رسیده است. اما از آنجا که چاپهای متعددی از این ویرایش شاهنامه وجود دارد، تمامی ارجاعات را بر اساس شمارۀ جلد اصلی، نام مختصر داستان و شمارۀ بیت تنظیم کردهایم که با رجوع به سایر چاپهای شاهنامه مبتنی بر چاپ مسکو نیز بتوان به ابیات مورد نظر به آسانی دست پیدا کرد.
سرانجام در مبحث مربوط به آثار شیخ شهاب الدین سهروردی، مجموعه مصنفات سهروردی به تصحیح و کوشش نجفقلی حبیبی و هانری کوربن را به عنوان مرجع و منبع اصلی برگزیدهایم و در برخی از موارد نیز به منظور بسط و ایضاح مطالب و یا گشودن گرههای متن به سایر ترجمهها و شروح آثار سهروردی مراجعه نمودهایم.
۴ ـ در پایان بایسته است از یاریها و راهنماییهای فاضلانۀ استادان گرامی و نیز همکاری و همراهی دوستان عزیزم صمیمانه قدردانی و سپاسگزاری نمایم.
نخست لازم میدانم از دوست مهربان و پژوهشگر فرهیخته، سرکار خانم دکتر فرزانه گشتاسب که مدیریت انتشارات فروهر را نیز به عهده دارند، به دلیل صرف زمان بسیار و نیز زحمات فراوانی که در انتشار این اثر متقبل شدند قدردانی و سپاسگزاری نمایم که اگر کوشش ایشان نمیبود، بیشک کتاب حاضر با کمیت و کیفیت کنونی به خواستاران و دوستداران فرهنگ باستانی ایران عرضه نمیشد.
نیز در زمینۀ یاریگریهای علمی و محتوایی، به ویژه راهبری و راهنماییهای عالمانۀ استاد دکتر نادیا مفتونی، استاد محترم گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران به راستی شایستۀ تقدیر است. نیز نظریات استادانی همچون استاد دکتر میر جلال الدین کزازی و موبد دکتر اردشیر خورشیدیان در شکل یافتن و به نتیجه رسیدن این پژوهش نقش و جایگاهی عمده و برجسته داشته است.
امید است اثر حاضر در فزونی دانش و آگاهی ایرانیان و ایراندوستان دربارۀ فرهنگ والا و نازشخیز نیاکان فرهیخته و فرهنگسازشان تأثیری شایسته بگذارد و نقشی نیکو ایفا نماید.
مرتضی دررودی جوان