اکثر ما دوران عشق و عاشقی را داشتهایم اما متاسفانه خیلیهایمان دیگر پس از ازدواج آن را فراموش کردهایم.
گویا همین که خرمان از پل گذشت کافی بود... دیگر نیازی به دل بردن از همسرمان نمیبینیم.
یکنواختیها... دغدغههای روزمره... خرج و مخارج و... همه و همه دست به دست هم میدهند که یک زندگی یکنواخت و یکسان حاصل شود.
این برای همه ما هست اما اینکه زندگیای عاشقانه داشته باشیم یا یکسان و کسالت بار دیگر انتخاب خودمان است.
واقعا میشود عاشق بود و عاشق ماند... این دست خودمان است
این کتابچه از مایکل وب را که به زبان اصلی میخواندم بسیار با ایدههای نابش نظرم را جلب کرد.
تصمیم گرفتم آن را با اندکی دخل و تصرف به زبان پارسی برای استفاده هموطنان عزیزم بازگرداندم.
این کتاب هم برای خانمها هم برای آقایان قابلیت استفاده دارد.
امید است که مورد توجه شما عزیزان واقع شود و به ساختن بنیان زندگی عاشقانهتان کمک کند، فقط توصیهای که بعنوان یک پزشک دوره دیده درمانگر سلامت جنسی به شما عزیزان دارم این است که برای اجرایی کردن هر کدام از این ایدههای رمانتیک وضعیت شخصیتی همسر خود را در نظر بگیرید.
هر کدام این ایدهها ممکن است برای یک زوج کار آمد باشند اما برای زوجی دیگر خیر...