حیاط خانه ای قدیمی. خانه از خانه های موقوفی است که هم اکنون تحت نظارت مسجد است و ماهی چندرغاز تومان به مسجد پول می دهند محض حلال بودن و خرج کردن برای مسجد. مسجد هم خرج خرید یا تعمیرِ عَلَمی، کُتَلی، عروس و دامادی روانه خانه بخت نمودنی، یا جسد میّت از روی زمین برداشتنی می کند که همه با یاری اهل محل رفق و فتق می شود.
حیاط خانه ای قدیمی است، درب دو اتاق که به حیاط باز می شود، یک درب سمت راست با درگاهی کوتاه، معروف به اتاق کوچیکه. درب دیگر در انتهاست و بزرگتر چون اتاقش بزرگتر است معروف به اتاق بزرگه. آشپزخانه ای هم هست، جلویش پرده ای آویخته شده اما دیگر درونش چیزی نمی پزند، انباری شده، چون گاز خوراک پزی ندارد. همان پیک نیکی، کفایت اهل خانه را می کند برای پختن یک قابلمه غذا و پر نمودن شکمشان را. سمت چپ، نزدیکتر، در توالت است، نورش با لامپ ۶۰ تنگستن، اگر نبود، فانوس، اگر نبود، شمع، اگر نبود، کبریت، فندک، نبود، خاموشی مطلق. نور سفید هیچ گاه در آن دیده نمی شود. بلندگوی مسجد سرش رو به همین خانه است و اذانش سر وقت گفته می شود و یک محله را باید از وقت واجبات و برخی مستحبات خبر کند. دیوار سمت راست دیوار مسجد است طبعا، دیوار سمت چپ که در امتداد توالت است دیوار همسایه است قطعا. پای دو دیوار دو تخت چوبی گذاشته شده که روی آن می نشینند. در وسط حیاط هم یک حوض سنگی است و یک شیر بی قوارهی آب بالای سرش. اما همیشه بسته است و آبی در آن نیست، چون لوله اش از داخل مسجد نشت داده و کورَش کرده اند تا بعدا که کرایه عقب افتاده را دادند شاید درستش کنند. اهل منزل از منبع توالت آب برمی دارند. از حمام هم که یقینا خبری نیست، خانه موقوفی است و محض رضای خدا برای دستگیری از آدمهایی ساخته شده که به زور دستشان به دهنشان برسد یا نرسد.