عروس داستان زندگی دختر نوجوانی به نام نادیا که قرار است با جوانی به نام نادیا که قرار است با جوانی به نام آندوریچ، پسر کشیش ازدواج کند. نادیا سراپا شوق و شعور است و تاریخ ازدواج را نیز مشخص کردهاند.
اما در این هنگام، مردی به نام ساشا با اندیشههایی متفاوت از مسکو میرسد، ساشا از خویشاوندان دور مادربزرگ است. نادیا به ناگاه در برابر حیرت همگان از جمله مادربزرگش که رای نافذ و حضور قدرتمندی دارد، از ازدواج انصراف میجوید و همراه ساشا به مسکو میرود و در آن جا تحصیلات خود را پی میگیرد.