به دنبال آن یک رقص پانتومیم طولانی با دور آهسته. صدای موسیقی چندان رسا نیست. بانو والس میرقصد، مردها دو قدم از او عقبتر اند. چترش را میچرخاند و با آن پرندهئی روی یک درخت را هدف میگیرد. یکی از مردها پرنده را نمیبیند و بانو آرام با چتر به سرش میکوبد. مردها وانمود میکنند سگ اند و به دنبال پرنده میروند. بعد بانو چنان اشاره میکند که انگار پرنده از درخت پریده است. بانو چوبی پرتاب میکند و یکی از مردها میرود و آن را به دهان میگیرد و بر میگرداند. بانو میخندد. روی نیمکتی مینشیند و برایشان قصه میگوید، فقط با اشاره. مردها جلوی پایش مینشینند و با سوت واکنش نشان میدهند. از کلمات استفاده نمیشود. این یک خاطره است. بعد بهخوبیوخوشی با هم زندگی کردند. خوشوخرم. شاهزادهخانم در قصر نشسته بود، و شاهزادهی زیبا به تماشای رژه ایستاد. دو بازیگر با شادی کودکانه ئی دستهایشان را به هم میکوبند. بانو بر میخیزد و به آنها تعظیم میکند.