- سفر هوایی
هرگاه نام نویسنده مشهور و معروف یعنی «ژول ورن» را میشنویم؛ ژانر داستانهای علمی- تخیلی به قلم این نویسنده در خاطرمان جرقه میزند. پیشتر از «پنج هفته در بالن»، با آثاری مانند: «سفر به مرکز زمین» و «زمین تا ماه» آشنا شدهایم. در داستان «پنج هفته در بالن» دکتر فرگوسن تصمیم به سفر به آفریقا را میگیرد. اما با وجود خطرات احتمالی سفرهای زمینی اقدام به سفر هوایی با بالن میکند. او برای این سفر، خدمتگذارش که فردی باهوش با چشمانی تیز بود و دوستش بهنام کندی را با خود همراه کرد. در این سفر اتفاقاتی عجیبی برای مسافران این بالن خواهد افتاد.اتفاقاتی که شاید هر لحظه مرگ را پیش روی خود ببینند یا آرزوی مرگ بکنند. در میانههای راه آنها چندین بار باید به زمین فرود میآمدند تا منابع غذایی خود را بهدست آورند؛ که همین اوج و فرود باعث بهوجود آمدن مشکلات و اتفاقاتی دلهرهآورخواهد شد.
- صدای پرواز
نشر صوتی آوانامه، کتاب صوتی «پنج هفته در بالن» را که روایتگر داستانی مهیج و جذاب است؛ با همکاری انتشارات ققنوس و صدای امید تقوی تولید و منتشر کرده است.
- ژول ورن
ژول گابریل ورن ملقب به ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت فرانسه به دنیا آمد. عمده شهرت وی به دلیل نگارش کتابهای علمی-تخیلی است. بسیاری از منتقدان و بزرگان ادبیات جهان از وی به عنوان پدر ادبیات علمی-تخیلی یاد میکنند. وی در ابتدا کار خود را با نوشتن کتابهایی در ژانر دارم آغاز کرد و بعدها به توصیه خانوادهاش دست از نگارش این نوع کتابها برداشت. بعد از آشنایی با «الکساندر دوما» به نگارش نمایشنامه اقدام میکند و نمایشنامه «پوشالهای بر باد رفته» وی مورد پسند دومای پدر قرار میگیرد و به روی صحنه میرود. ژول ورن در سال ۱۸۶۲ با ناشری به نام پیر-ژول اتزل قرارداد فروش کتاب نامدار خود، «پنج هفته در بالن» را امضا نمود. بالاخره ژول ورن دریافت که استعداد او در داستاننویسی است و ابتدا فرانسه و در اندک زمانی پس از آن تمام دنیا از وجود این نویسنده آگاه شدند. وی در سال ۱۹۰۵ دارفانی را وداع گفت.
- سطری از داستان
جا دادن وسیلهها در شب ۱۸ فوریه به پایان رسید. دو کابین بسیار راحت برای دکتر فرگوسن و دوستش کندی در نظر گرفته شد. کندی همینطور که قسم میخورد به سفر نخواهد رفت، با تلی از سلاحهای شکاری از جمله دو تفنگ دو گلوله که از قنداق مسلح میشدند و یک کارابین خوشدست ساخت کارخانهی پوردی مور و دیکسون ادینبورگ، روی عرشه رفت. با این تفنگ میتوانست خیلی راحت از فاصله دو هزار پایی یک گلوله توی چشم بز کوهی خالی کند. در ضمن، دو کلت کمری شش تیر هم برای موارد ضروری با خودش آورده بود؛ کیسهی باروت، جعبهی فشنگ و گلولههای سربی به مقدار کافی از وزن مورد نظر دکتر بیشتر نمیشدند.
داستان خیلی جذاب و جالبه.
اما مترجم واحدهای اندازه گیری رو تبدیل نکرده و در لحظه لحظهی قسمتهای هیجان انگیز داستان ذهن درگیر تبدیل مسافت و حجم میشه و لذت شنیدن این هیجانات رو کم میکنه، در عوض در بخش اول ترتیب اسامی که بر طبق الفبای انگلیسی بوده رو تغییر داده و بر حسب الفبای فارسی مرتب کرده که اصلاً لازم به نظر نمیرسه.
5
من که لذت بردم واقعا عالی بود تا آخرش هیجان انگیز بود ممنون
1
اگر ۸۰ روز دور دنیا رو خوندین ، این کتاب براتون خسته کنندس