- درباره کتاب:
مدیر مدرسه داستانی بلند است که از زبان شخص اول داستان که همان مدیر مدرسه است روایت می شود، این شخص سرگذشت خود را از روزی که به اداره ی آموزش و پرورش میرود تا حکم کارگزینی خود را بگیرد داستان را شروع میکند و در ادامه درگیریهایی که در مدرسه با معلمها، دانش آموزان و والدین پیش میآید را بازگو کرده و در نهایت با نوشتن استعفای خود به داستان خاتمه میدهد.
- درباره نویسنده:
جلال آلاحمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی در محله سیدنصرالدین شهر تهران بهدنیا آمد. وی پسرعموی سید محمود طالقانی بود. خانواده ی او اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سیداحمد طالقانی، به او اجازهی درسخواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون همکلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کارِ ساعتسازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل و شبها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه. بردست «جواد»، یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. و...
- بخشی از کتاب:
اوایل امر توجهی به بچهها نداشتم خیال میکردم اختلاف سن میانمان آنقدر هست که کاری به کار همدیگر نداشته باشیم مزخرفاتی هم خوانده بودم در باب این که سن معلم و شاگرد نباید زیاد از هم دور باشد و فاصلهی دو نسل در میان مردان دیروز و فرزندان فردا و از این ابا طیل سرم هم به کار خودم گرم بود درِ دفتر را میبستم و...