


کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم
نسخه الکترونیک کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم
از زمان ظهور بشر بروی کرهی زمین بشر ظلمها و جنایتهای بسیاری را به خود دیدهاست. زمانی که اجتماعات انسانی شکل گرفتند، مردم برای خودشان رهبرهایی را برگزیدند. در ابتدای بشریت به دلیل اینکه در ظاهر قوای جسمانی مردان از زنان بهتر بود. مردان به عنوان رهبران و صاحب اختیاران انتخاب شدند. مردان قرنها به ریاست و سلطهوری خود به جوامع ادامه دادند تا زنان یافتند که هیچ تفاوتی بین آنان با مردان نیست. به همین دلیل آرام آرام زنان قوی شده و مردان را از راس زندگی کنار زدند. امروزه در گوشه و کنار جهان همچنان جوامع مرد سالار و دیکتاتور دیده میشود. اما در کشورهای پیشرفته دختران از کودکی میآموزند که هیچ تفاوتی با پسران نداشته و همگی برابر هستند. البته باید گفت دیکتاتوری معطوف به مردان و یا زنان نمیشود.
نقد و بررسی کتاب صوتی «حصار و سگهای پدرم»
کتاب حصار و سگهای پدرم توسط شیرزاد حسن نوشته شدهاست. این کتاب در سال 2017 به زبان کُردی نوشته و در کردستان عراق منتشر شد. به عقیده بسیاری از منتقدان این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات کُردی است. نویسنده داستان این کتاب را به دیکتاتوری و پدر سالاری اختصاص داده است. تمامی داستان خواننده درگیر چهره واقعی پدرسالاری و دیکتاتوری همراه آن است. از زمانی که انسانها آموختند که چگونه در کنار هم زندگی کنند. افرادی که به نسبت دیگران از هوش بالاتری برخوردار بودند. رهبریت مردم را برعهده گرفتند. زیرا اگر به بطن واژهی رهبر دقت کنیم. انسان آزاده نیازی به رهبر ندارد. زیرا انسان میفهمد، درک میکند و میتواند درست تصمیم بگیرد. با تمامی این واقعیتها انسانهایی به عنوان رهبر بر مردم تسلط پیدا کردند. برخی انسانهایی بودند که باعث پیشرفت و نظمگیری اوضاع شدند و برخی دیگر برای منفعت شخصی خود مردم را عقب مانده نگه داشتند. تاریخ کم ندارد از این ظالمان و دیکتاتوران. دیکتاتورها مانند سدی بزرگ چشم و گوش و دهان مردم را میبندند. دیکتاتوران آنقدر فضای جامعه را بسته نگه میدارند که کسی نتواند بیرون را ببیند. سپس با عقب مانده و افسرده نگه داشتن مردم، بر آنها حکومت میکنند.
کتاب حصار و سگهای پدرم نیز دیکتاتوری را در قالب یک داستان بیان میکند. داستان این کتاب از یک خانه روستایی آغاز میشود که پدری بر آن حاکم است. پدر خانواده دور مزرعه، خانه، طویله و تمامی محلهای زندگی خانواده بزرگش حصار محکمی کشیده تا کسی نتواند به بیرون از خانه برود یا حتی بیرون را ببیند. از دیدگاه پدر بیرون جای خطرناکی است و هیچکس حق رفتن به بیرون را ندارد. در آن خانه نه دختران و نه پسران نیز حق ازدواج ندارند. در واقع خانه مانند باتلاقی شدهاست که راه گریزی از آن وجود ندارد. پدر دیکتاتور خانواده این خانه را خودش سخته و برای ساختن آن نیز زحمات بسیاری کشیدهاست. به همین به خودش حق میدهد تا هر رفتاری با اعضای خانواده داشته باشد. در نهایت پسر بزرگ خانواده با حمایت دیگر اعضای خانواده تصمیم به قتل پدر میگیرد. سرانجام پسر، پدر را میکشد. همه اعضای خانواده با این پدرکشی احساس میکنند که آزادی و آرامش را تجربه میکنند. اما دردها و رنجهایی که کشیدهاند به این سرعت خوب نمیشود. آنها با وجود اینکه دیگر پدر زورگو و مستبدی ندارند. اما وجود او را حس میکنند. انگار روح مرد مانند یک بختک در همه جای زندگیشان حضور دارد. در کتاب حصار و سگهای پدرم با داستانی در تم پدرکشی روبرو هستیم. نویسنده با انتخاب این تم، اعتراض خود را به جوامع شرقی به وِیژه کُردها نشان دادهاست. این کتاب فقط داستان زندگی عدهای از انسانها در یک گوشه از کره خاکی نیست. بلکه داستانی است که با بیان تلخترین ماجراها سعی در از بین بردن این نوع پدرسالاری کشنده در جوامع دارد.
ترجمهی کتاب صوتی «حصار و سگهای پدرم»
کتاب حصار و سگهای پدرم توسط مریوان حلبچهای ترجمه شدهاست. نسخه الکترونیکی کتاب در سال 1397 توسط انتشارات نشر چشمه منتشر شد. نسخه صوتی کتاب نیز در سال 1399 توسط انتشارات رادیو گوشه منتشر شد. گوینده این کتاب صوتی اطهر کلانتری است. شما میتوانید کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم به قلم شیرزاد حسن، ترجمهی مریوان حلبچهای، گویندگی اطهر کلانتری و انتشارات رادیو گوشه را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.
مریوان رحیم که با نام مریم حلبچهای در ایران شناخته میشود در سال 1358 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر حلبچه در کردستان عراق است. اما در دوران کودکی با آغاز جنگ ایران و عراق و بمبارانهای وحشتناک آن شهر، او و خانوادهاش به ایران مهاجرت کردند. در یکی از بمبارانهای شیمیایی مریوان دچار عارضه شیمیایی شد. او و خانوادههاش سالهای بسیاری را در ایرانی زندگی کردند. مریوان حلبچهای نیز به همین دلیل تسلط بسیار خوبی به زبان فارسی پیدا کرد. نام مریوان حلبچهای امروزه به عنوان مترجم، روزنامهنگار و نویسنده شناخته میشود. او تاکنون کتابهای فارسی بسیاری را به زبان کردی و کتابهای کردی را به زبان فارسی ترجمه کردهاست. از آثار این مترجم میتوان به آخرین انار دنیا، غروب پروانه، دریاس و جسدها، عاشقانههای شیرکو بیکس، شهر موسیقیدانهای سفید، عمویم جمشید خان که باد همیشه او را با خود میبرد، چهار صندوق، به کدام گناه ما را کشتید، چوب به دستان ورزیل و ... اشاره کرد.
دربارهی نویسنده کتاب صوتی «حصار و سگهای پدرم»، شیرزاد حسن
شیرزاد حسن Sherzad Hassan در سال 1351 چشم به جهان گشود. او زادهی شهر اربیل در کردستان عراق است. او در یک خانواده نظامی بزرگ شدهبود. پدرش نظامی بود. به همین دلیل در خانه کسی نمیتوانست جز پدرش نظری داشته باشد. جو خانه باعث شده بود که حسن فردی منزوی بار بیاید. جو خانه پدری او تاثیر بسیاری در نوشتههایش به ویژه کتاب «حصار و سگهای پدرم» داشت. او پس از اتمام دوران تحصیل در مدرسه وارد دانشگاه شد. شیرزاد حسن فارغ التحصیل رشتهی زبان انگلیسی از دانشگاه بغداد است. او پس از دریافت مدرک کارشناسیاش سالهای مدرس زبان انگلیسی بود. آغاز نویسندگی برای او با آغاز تابو شکنیهایش هم زمان بود. شیرزاد حسن طرفدار فمنیسم و حقوق زنان است. به علاوه او در تلاش است تا مانع از گوسفندوار زندگی کردن مردم شود. او معتقد است که صاحب منصبان تلاش دارند تا مردم مطیع امر آنها شوند. او تاکنون در سخنرانیهای بسیاری شرکت داشتهاست. به علاوه در سال 1395 سفری نیز به ایران داشت. از آثار این نویسنده میتوان به مه بر فراز دره، خانهای از جنس آب، خانه عنکبوت، گل سیاه، پروانههای پیر شامگاهان، زنی بر فراز مناره و ... اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی «حصار و سگهای پدرم»
«مادران غمگین ... این جاست، درون این گنبد ... این جاست پسردل شکستهی شما... خواهران حسرت زده و ناکام... این جاست برادر بدشانستان... به لعنت خدا و پدرتان گرفتار شده است. در میان این گنبد است و هنوز نمُرده، اما از غم شما و ویرانی حصار این شده است... ترس لالش کرده، بیمار است و از دست و پا افتاده. به خاطر آن گناه بزرگ تا نیمههای شب... گه گاه تا دمدمههای بامداد سر به دیوار میکوبد و چون پلنگی زخمی به خود میپیچد و میغرد. نام تک تک شما را به زبان میآورد... از شما طلب بخشایش میکند. اگر من پس ماندهی سفرهی خود را به او ندهم، میمیرد... او از این غصه خواهد مُرد که شما او را پسر و برادر خود نمیدانید... مادرانی مهربان و خواهرانی خوب باشید... بگذارید بوسهی شما معجزهای باشد... بگذارید از آغوش پرمهر و عاطفهی شما بینصیب نشود !...»
به او باور ندارند ... آخرچه کسی به یک گورکن شهوتران گوش میدهد؟ گورکنی که در همان شب اول خاک سپاری پدر، ناچار اسب عربی پدرم را به او بخشیدم تا در برابر آن گناه، گناه کشتن پدرمان، لب باز نکند و سکوت کند. نمیشد به چنین مردی اطمینان کنم ... به گورکنی اعتماد کنم که با مرگ خو گرفته است. همان شب چون شبحی از لانهی تاریکش بیرون آمد. درست شبیه مُردهای در آن گورستان، به ما نزدیک شد. لنگ لنگان کنار جنازه آمد و نشست، طوری که گویا بر آن نماز میخواند. سرش را بلند کرد... طوری که انگار ما را میشمارد. به تک تک ما خیره میشد.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی حصار و سگهای پدرم