به دنبال آن هستیم که چگونه دانشجو معلّمان با خودشرححالنویسی میتوانند صلاحیّتهای حرفهای مورد نیاز را کسب کرده و آنها را ارتقا بخشند؛ چرا که وقتی دانشجو معلّمان از خودشان، تجارب و برنامههایشان میگویند و مینویسند، قادر خواهند بود با تأمّل و بازاندیشی در عمل، به نقاط قوّت و ضعف خویش پی ببرند و به خودشناسی برسند. افزون بر این وقتی دانشجو معلّمان دست به قلم میشوند و از خودشان، اعمال و اندیشههایشان مینویسید، ضمن این که مطالب و برنامههای زیادی برای انجام بهتر مفاهیم مرتبط با تدریس و یادگیری در آینده خواهند داشت، فرصتی برایشان فراهم میشود تا صدای خود را به گوش مسؤلان و همصداهای خود برسانند و از لحاظ عاطفی و احساسی نیز تخلیه گردند. گفتوگو در مورد تجارب و داستانهای مرتبط با تدریس، فرصتی برای پژوهشگران و معلّمان فراهم میکند تا ضمن اطّلاع از باورها و نگرشهای تدریس، از دانش ضمنی و نظریههای هدایت گر عمل معلّمان نیز اطّلاع یابند. بنابراین وقتی که تجارب دانشجومعلّمان به طور پیوسته در امتداد یادگیری متداوم در معرض گفت وگوهای حرفهای یا بازتعریفی مداوم قرار میگیرد، برای آنها فرصت رشد حرفهای و یادگیری پیوسته به دست میآید. نتایج پژوهش نشان میدهد که دوره آموزش هشت هفتهای گروه آزمایش در ارتقای صلاحیّتهای حرفهای دانشجومعلّمان مؤثر بوده است و آنها توانسته اند مهارتهای لازم را کسب کنند. بنابراین، طبق این یافتهها میتوان گفت اجرای مطلوب برنامهی درسی کارورزی مبتنی بر خودشرححالنویسی در مراکز تربیت معلّم نیازمند توجّه ویژه به مبانی، شاخصها و مؤلّفههای به دست آمده در الگوی پیشنهادی است. در این پژوهش مدلهای مناسب ذهنی، تفکّر تأمّلی، پویشروایی، شایستگیهای حرفهای و تجربه زیسته به عنوان مبانی و مؤلّفههای الگوی برنامهی درسی مبتنی بر شرححالنویسی به دست آمد. طبق نتایج به دست آمده میتوان اذعان داشت که الگوی برنامهی درسی کارورزی مبتنی بر خودشرححالنویسی میتواند به عنوان یک الگوی مؤثر در برنامهی درسی کارورزی دانشگاه فرهنگیان به کار گرفته شود و موجب ارتقای سطح شایستگیهای حرفهای دانشجومعلّمان گردد.
در این راستا، پژوهش حاضر با مدّنظر قراردادن خلأهای فوق در نظر دارد تا روش خودشرححالنویسی، همزمان به مثابه روشی در خدمت هر دو وجه آموزش و پژوهش در برنامههای درسی کارورزی دانشجومعلّمان در دانشگاه فرهنگیان مورد استفاده قرار دهد.
بنابراین، ضرورت انجام پژوهش حاضر در وهلهی اوّل به مسئلهی خودشرححالنویسی و روایتنگاری دانشجومعلّمان در واحدهای درسی کارورزی مربوط میشود که مقتضی است بر یک رویکرد و الگوی علمی استوار باشد. و در وهلهی دوم لزوم آشنایی عملی دانشجومعلّمان با فرهنگ و حرفهی معلّمی و در نهایت کسب ادراک نسبت به هوّیت معلّمی به عنوان رسالت دروس کارورزی است که بخشی از این مهم نیز منتج از پیشینهی زیستهی هر فرد و تحلیل و صورتبندی رویدادهای تربیتی و شرححالهای کُنشگران آموزشی میباشد که ضرورتأ از طریق خودشرححالنگاریها و تأمّلات فردی و گروهی قابلیّت معنایابی دارند. بر همین اساس به دلیل ظرفیّت علمی و عملی روش خودشرححالنویسی که در هر دو حوزهی آموزشی و پژوهشی تربیت معلّم مورد کاربست و تاکید و توجّه قرار گرفته است، پژوهش حاضر با طرح این اصل که فرایند کارورزی نیز همزمان بر آموزش و پژوهش استوار است، بر آن بوده است تا روش خودشرححالنویسی را به عنوان الگویی برای برنامهی درسی کارورزی در تربیت معلّم طرح کند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر طرّاحی و اعتباربخشی الگوی برنامهی درسی کارورزی مبتنی بر خودشرححالنویسی و تاثیر آن برصلاحیّتهای حرفهای است.